صبح جمعه که می شود دلم لک میزند که در دریای چشمانت غرق شوم و عهدی عاشقانه با تو ببندم و در فراق ت ای آفتاب عیان، ندبه سرایی کنم غروب که می رسد، از اینکه باز هم به قرارت نرسیدم، از خودم دلگیر می شوم که چشم انتظارت گذاشتم شب که از راه می رسد ، با چشمان بارانی ام در حضورت ، از خودم شاکی می شوم که یک روز دیگر هم گذشت و باز هم از ظهورت غایبم و سرگرم دنیای بدون تو شده ام😭 مولای من؟ پیدای پنهان من؟ دلم عجیییب هوایت را کرده کاش حضورت از جنس ظهور بود و همچون زهیر مرا به دیدار می خواندی و مهمان خورشید چشمانت می کردی کاش همچون حُر ، ادب داشتم و لایق بودن در خیمه ات میشدم مدام حسودی ام میشود به علی بن مهزیارها و حاج علی بغدادی ها کاش من هم لایقت شوم مهربانم❤️ دعا کن برایم امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف سوء ... @Etr_Meshkat