#دلنوشته
مولای من
چققققدر چشمانم نبودنت را احساس می کنند
و چقققققدر قلبم، حاضر بودنت را به رُخِشان می کشد
گناه چشمان چیست؟
بارانی اند تا برای تو آینه شوند
دیگر صبرشان تمام شده مولای من
بی قرار دیدار تواند آقای من
ایمان دارم که خدا به چشمان بارانی ام رحم کرده و مرا لایق ظهورت می کند
چقدر ناب و دلنشین است لحظه ی ظهورت
دوست دارم با دسته گلی از یاس و نرگس، در جاده انتظار، پشت دروازه های ظهور ، به استقبالت بیایم
به گمانم آن لحظه چشمانم به وجد می آیند و زبانم سخن گفتن از یاد می برد ...
اللهم ارنی الطلعه الرشیده
@Etr_Meshkat