جهادی که «معلم» را به خیمه رساند مرحوم آقا سيدمحمدحسين تهرانی که با [شهید مطهری‌قدس‎سره] انس خاصی داشتند، شب شهادت آقای مطهری، خواب ديده بودند که: «با هم دارند در يک فضای وسيعی حرکت مي‌کنند به طرف يک تپه‌مانندی که بالای آن تپه، يک خيمه مجللی برپا است و اين‌ها با عجله دارند به طرف آن خيمه می‌روند و تصورشان چنين بوده که آن خيمه تعلق به وجود مقدس رسول خداصلی‏الله‎علیه‎و‎آله دارد. می‌گوید همان طور که داشتيم با آقای مطهری به آن طرف سير می‌کرديم، يک وقت ديديم کسي اسبی آورد و آقای مطهری را سوار اسب کرد و با سرعت او را برد و من تنها ماندم. خيلي ناراحت شدم که ما خيلی رفيق بوديم، چرا من عقب ماندم از ايشان؟ چه طور برای ايشان اسب آوردند سوارش کردند با سرعت بردند من ‌جا ماندم.»صبحش خبر شهادت ايشان را شنيد. ما بايد...يک درسی بگيريم از [این ماجرا و تمام] سیره ایشان که اگر به علم، مسائل اجتماعی، تبلیغ، تربیت، ارشاد و [مانند این امور] می‌پردازيم، خودمان را فراموش نکنيم [و نیتمان در این امور را اصلاح کنیم]. بايد برای خودسازی تلاش کنيم و يکی از ارکان خودسازی، جهاد در راه خدا است، که به اقتضای شرایط، مصداق این جهاد متفاوت است. گاهی جهاد، جهاد نظامی است، بايد جان داد. گاهی جهاد اقتصادی است، بايد از سرمايه‌ خرج کرد. گاهي جهاد علمی است، گاهی جهاد ارشادي است و ديگران را بايد ارشاد کرد تا راه خدا را بهتر بشناسند و بهتر عمل کنند. مرحوم آقای مطهری رضوان‌الله‌عليه از کسانی بود که شعبه‌های مختلفی از اين جهاد نصيبش شد. ۱۳۹۲/۰۲/۱۰