حین سخنرانی آقا که داشتیم تو گرما و زیرآفتاب تبخیر میشدیم، پیش خودم غر کوچولویی زدم که سخنرانی آقا طولانی شده چون تو سایه‌ست و ... بعد معلوم شد آقا هم تو آفتاب بوده ... اسماعیلی ....