🍃🔹آقا سلام ♥روضه مادر شروع شد 💦باران اشک های مکرر شروع شد 🍃آقا اجازه هست بخوانم برایتان 🍂این اتفاق از دم یک در شروع شد 🍂تا ریشه های چادر خاکی مادرت 🍂آتش گرفت،روضه معجر شروع شد 🍂فریادهای مادر پهلو شکسته ات 🍁تا شد فشار در دو برابر شروع شد 🍁این ماجرا رسیدبه آنجاکه نیمه شب 🍁بی اختیار گریه حیدر شروع شد 🍁وقتی رسید قصه به اینجای شعر من 🍁ایام خانه داری دختر شروع شد . 🍂دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر 🍂یک ماجرا به قافیه سر شروع شد... التماس دعا 🌷