کانون طه آب‌پخش
📕🎧 کتاب صوتی "استاد عشق" (خلاصه) زندگینامه و شرح خاطرات پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران پروفسور س
🍀🍀 ...ما در بیروت به مدرسه می رفتیم و از هزینه خانواده و مدرسه خبر نداشتیم تا اینکه یک روز در باغ بازی می کردیم ناگهان فریاد و جیغ مادر را شنیدیم فوری به خانه برگشتیم مادر بی هوش افتاده بود علی آقا دکتر آورد و مادرم به هوش امد اما از آن روز از سینه به پایین فلج شد... پس از این ماجرا مادر از علی آقا خواست که برای ما مدرسه رایگان پیدا کند و او هم با زحمت فراوان مدرسه ای با عنوان روحانیون که متعلق به مسیحیان بود پیدا کرد برای ما سخت بود اما چاره ای نبود صبح ها به مدرسه می رفتیم و بعد از ظهرها برای تامین هزینه ی دوا و درمان مادر کار می کردیم و برای غذا و میوه و لباس پولی نمی ماند لذا مجبور می شدیم شب ها به در منازل مردم برویم و نان خشک را از آشغال ها جدا کنیم و به خانه بیاوریم در خانه نان خشک ها را می شستیم و پس از خشک شدن شکم مان را سیر می کردیم و برای تامین قند بدن یه نوع میوه بود که در بیروت فراوان بود و مفت و مجانی بود از آن استفاده می کردیم و مقداری نیز برای زمستان خشک می کردیم. با تحمل این مشکلات توانستم در رشته ادبیات درسم را تمام کنم... "زندگینامه و خاطرات پروفسور حسابی" @Fahma_KanoonTaha