همه انگیسی ها بد نیستند
این قسمت: دشمن، دشمن است
صفحات تاریخ استعمار آکنده از ظلم و ستم و خونریزی هایی است که درس آموزی ازآن برای آنانکه می خواهند در روابط بین الملل پشت میز مذاکرات بنشینند امری ضروری است.
بایدپذیرفت ساده بینانه و با ساده لوحانه است درجهانی که استعمارگران چون شیران و گرگان و روباهان در کمینند،باخوش بینی و لبخند تنها به پای میز مذاکره نشست.
قرن ۱۷ زمانی که انگلستان بیشتر مناطق هند راتصرف کرده بود،تنهامنطقه سِندبودکه تصرف نشده بود.
خبرظلم وستم و مالیات های سنگین به گوش مردم سند رسیده بود.در این وقت سرو کله یک مرد انگلیسی(چارلزناپیر) در ابن منطقه پیدا شد.مردی مهربان و انسان دوست و مخالف ظلم و ستم انگلیسی ها که گهگاه با دارویی هایی که داشت به درمان مردم می پرداخت.او توانست اعتماد و اطمینان رهبران سند را جلب و آنها را تشویق کند که علیه انگلیسی ها وارد جنگ شوند.
سرانجام آنها به سربازان انگلیسی حمله کردند. اما انگیسی ها از این بهانه استفاده کردند و با قدرت توپخانه ای پیروز و سند را تصرف کردند.
چیزی که رهبران و ساکنان سند بسیار شگفت زده کرد شخصی بود که فرماندهی لشکر نگلیسی را به عهده داشت.(( سرگرد چارلز ناپیر)) همان انگلیسی انسان دوستی که مدت ها در میان ساکنان سند بود و آن ها را درمان می کرد و اکنون با سربازانش بر علیه ساکنان سند حمله ور شده بود.
درپایان پس از تصرف سند علاوه بر مقام ((سِر)) ثروت فراوانی به او دادند
آری استعمار، استعمار است و تاریخ استعمار درحال تکراریست .شناختن دشمن و گاه اعتمادبیش از حد به دشمن همان می شود که جامِ نافرجامِ برجام را از دشمنی بگیریم که گاه آن را دوست پنداشته ایم
برگرفته از کتاب سرگذشت استعمار
یک معلم