کلاغ ها هنوز هستند؛
از مردم سالاری تا مردم سواری
روزی کلاغی بر درختی نشسته و تمام روز خود را بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد!
خرگوشی از آن جا عبور می کرد
از کلاغ پرسید: آیا من هم می توانم مانند تو تمام روز را به بیکاری و استراحت بگذرانم؟
کلاغ حیله گرانه گفت :
البتّه که می تونی..!خرگوش کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد ، ناگهان روباهی از پشت درخت جَست و او را شکار کرد
کلاغ خنده زنان گفت :
برای این که مفت بخوری و بخوابی و هیچ کاری نکنی باید این بالا بالا ها بنشینی ...
ابن حکایت داستانِ مسولان لیبرال صفت و بی دردی است که هنوزم چون کلاغ های حیله گر بر درخت قدرت نشسته اند و زیر برگ های سیاست بازی خود را پنهان کرده اند و هر از چند گاهی سر از لاک فتنه درمی آورند و غارغار می کنند و جماعتی ساده لوح را به سروصدای دروغ پردازی خود مشغول می سازند.
وجالب آنکه این کلاغان دغلباز چنان می نمایند که گویی دلسوزان مردمند اما چه حیله ها در زیر بال سیاهشان پنهان دارند و چه بارها با سردادن شعارهای چون مردم سالاری، مردم سواری کرده اند.
حواسمان باشد کلاغ ها هنوز از هر شاخه ای به شاخه ای دیگر پر می زنند و دنبال فرصت هستند تا آشوب و فتنه به پا کنند در حالیکه خود به راحتی بخورند و بخوابند و بر ریش ملت بخندند.
مراقب باشیم فریب غارغار کلاغ ها را نخوریم
که روباهان مکار در کمین هستند
یک معلم