زندگی به سبک لیبرالیسم دنیا می گرید. دنیا از خودش خسته شده. چگونه می توانم بی تفاوت باشم وقتی که ظلم و بی عدالتی را در خودم می بینم. چگونه می توانم بی تفاوت باشم بچه ها بدون گناه کشته می شوند چگونه می توانم بی تفاوت باشم وقتی که می بینم انسانیت زیر پای ظالمان له می شود و ارزش های انسانی نابود می شوند چگونه می توانم بی تفاوت باشم وقتی که می بینم ارزشهای اخلاقی به خاطر جنگ قدرت نابود می شوند. چگونه می توانم چشم هایم را باز کنم وقتی که مرگ انسانیت را می بینم. آری من خسته شده ام از ظلم، از ستم از بی عدالتی و تبعیض. آری جهان تاریک شده در سیاهی بی عدالتی در حالیکه چراغ عدالت خاموش شده است و من دیگر نمی توانم ای وضعیت را تحمل کنم و من آشفته و شرمگینم از اینکه باید انسان تربیت شده لیبرالیسم را نظاره می کنم. تاریخ و نسل بشر، زندگی حیوانی را تجربه می کند در حالیکه زندگی انسانی معنی خود را از دست داده است. و این من فریاد می کشم که نجاتم دهید، نجاتم دهید من توانم زندگی کنم انسانیت و ارزش ها و اخلاق فراموش شده است. من چاره ای ندارم که بگویم جهان شبیه جنگل شده است و انسان ها مانند حیوانات وحشی. باید قبول کرد که انسان، گرگ انسان شده است و این محصول لیبرالیسم است. کشتن، خونریزی، جنگ این ها همه کلماتی که من هر روز می بینم و می شنوم. و دیگر من نمی توانم در این فرهنگ کثیف نفس بکشم. آری من خسته ام و از خود بیزار و شرمنده ام. نجاتم دهید نجاتم دهید از این انسان های وحشی.زندگی به سبک لیبرالیسم دنیا می گرید. دنیا از خودش خسته شده. چگونه می توانم بی تفاوت باشم وقتی که ظلم و بی عدالتی را در خودم می بینم. چگونه می توانم بی تفاوت باشم بچه ها بدون گناه کشته می شوند چگونه می توانم بی تفاوت باشم وقتی که می بینم انسانیت زیر پای ظالمان له می شود و ارزش های انسانی نابود می شوند چگونه می توانم بی تفاوت باشم وقتی که می بینم ارزشهای اخلاقی به خاطر جنگ قدرت نابود می شوند. چگونه می توانم چشم هایم را باز کنم وقتی که مرگ انسانیت را می بینم. آری من خسته شده ام از ظلم، از ستم از بی عدالتی و تبعیض. آری جهان تاریک شده در سیاهی بی عدالتی در حالیکه چراغ عدالت خاموش شده است و من دیگر نمی توانم ای وضعیت را تحمل کنم و من آشفته و شرمگینم از اینکه باید انسان تربیت شده لیبرالیسم را نظاره می کنم. تاریخ و نسل بشر، زندگی حیوانی را تجربه می کند در حالیکه زندگی انسانی معنی خود را از دست داده است. و این من فریاد می کشم که نجاتم دهید، نجاتم دهید من توانم زندگی کنم انسانیت و ارزش ها و اخلاق فراموش شده است. من چاره ای ندارم که بگویم جهان شبیه جنگل شده است و انسان ها مانند حیوانات وحشی. باید قبول کرد که انسان، گرگ انسان شده است و این محصول لیبرالیسم است. کشتن، خونریزی، جنگ این ها همه کلماتی که من هر روز می بینم و می شنوم. و دیگر من نمی توانم در این فرهنگ کثیف نفس بکشم. آری من خسته ام و از خود بیزار و شرمنده ام. نجاتم دهید نجاتم دهید از این انسان های وحشی. آری من خسته ام و از خود بیزار و شرمنده ام. نجاتم دهید نجاتم دهید از این انسان های وحشی. آری لیبرالیسم نه تنها آزاد ی را برای بشر نیاورد بلکه به او را به اسارت کشاتد نه تنها در بهشت خوشبختی را باز نکرد بلکه در جهنم بدبختی را باز کرد. مرا از یوغ لیبرالیسم نجات دهید.