((تو هم رای نده من هم رای نمی دهم))
این قسمت: از سقیفه تا صفین
دشمنان اگر میتوانستند نمی گذاشتند انقلاب اسلامی ایران از همان ابتدا شکل گیرد و اگر می توانستند کودتایی چون ((سقیفه )) به پا می کردند و انقلاب را درهمان ابتدای راه خنثی می کردند و چون که باختنند(( صفین)) را به راه انداختندو قرآن ها بر سرنیزه فتنه انداختند.
آری دشمنان لشکرجنگ نرم،حیله و دروغ و شایعه سازی را به راه انداختند تا به ظن باطل خودبرجهل مردم افسارحرص و طمع بیندازند تاجریان حاکمیت رابه سودخود بکشانند.
این باردرفرصتی دیگر(درعرصه انتخابات)باز می خواهند شمشیرنفاق بر سرغدیر انقلاب نهند و ولی را خانه نشین کنند.
عمرو عاص ها ازخیمه معاویه صفتان بیرون آمده اند و ابوموسی اشعری ها را به آغوش فراخوانده اند تابرسر ولایت به مذاکره بنشینند.
آری عمروعاص به ابوموسی گفت: تو رای نده من هم رای نمی دهم تا باهم موفق شویم...
ابوموسی بر سرجهالت و یا خیانت رای سفید داد و عمروعاص رای به معاویه داد و تشکیل حکومت الهی صدهاسال به تاخیر افتاد.
¤هشدار:
رأی ندادن،رأی سفید دادن، رأی باطل دادن همه این موارد یعنی پاس گُل به دشمن، یعنی ابوموسی بودن در تکرار تاریخ
¤ نتیجه؛
عمرو عاصهای زمانهات را بشناس!و خودت نیز عمرو عاص نباش (تا نه فریب بخوریم نه فریب بدهیم)
مثل ابوموسی هم نباش،که أحمق، بی بصیر، ترسو، ودنیا طلب بود و نسبت به دین و ولایت دغدغه مندمند نبود
یک معلم