از پِسی میسم تا اِسکی پیسم از بدبینی تا فرار از سیاست یکی ازسوال های اساسی که پاسخ به آن یک ضرورت اجتماعی می باشد،این است که چرا برخی افراد نسبت به سیاست نگاه بدبینانه دارند و ازمشارکت ها درامور سیاسی فرار می کنند و یادر این زمینه سیاست زده شدند؟! سیاست را می توان بمانند ژانوس و خدایی دو چهره دانست چهره ای از آن حق و حقیقت و دیگری مکر وخیانت.بدین سان سیاست هم نعمت است وهم نغمت.هم می تواند موجب هدایت شود و هم سبب ضلالت و می بايست صفا وبلای جامعه را درسیاست نهفته دانست. اما از آنجاییکه بشرمدرنیسم در دوران حاکمیت نظام سرمایه داری بایک تجربه تلخ و سیاه از‌ سیاست مواجه شد هر روزنگاهش به سیاست تیره و سیاه ترگشت تاجاییکه به خوش بینانه ترین مکاتب سیاسی هم دچاربدبینی شد. درست از زمانی که سیاست ازدیانت جدا شدو ازانسانیت فاصله گرفت واهل زر و زور و تزویر برکرسی قدرت نشستند وبر ارابه منفعت طلبی تاختندوعدالت را زیرچرخ های ظالمانه خود له کردند،سیاه ترین دوران تاریخ بشرآغاز شد.ا این ارابه سواران مست و شهوت پرست برهر جاده ای که تاختند،سیاه بختی را به ارمغان آوردند و نتیجه نامیمون‌ آن شدکه ظلم، فقر، تبعیص و‌ بی عدالتی دامنگیر جهان شود. سرنوشت شوم این دغلبازان سیاست باز آن شد تاهرکجا این پای این ارابه مرگ باز شد، مردمانش فرار را برقرار ترجیح بدانند. در تاریخ جامعه ما هم شعله هایی از آتش این نفاق روشن شد و جرقه هایش اندیشه بسیاری را سوزاند. دغلبازانی که یا تاج شاهی به سرگردن ویا به جای لباس صداقت،عبای خیانت پوشیدند و خود را درخوشی ودیگران درناخوشی نشاندند و موجب بدبینی و سیاست زدگی شدند چرا که آن را فریب و دروغی می پنداشتند. آپولیتیسم (Apolitisme) بیماری فکری است که فرد را دچار سیاست‌زدگی و سیاست گریزی چراکه فرد تصورمی کندکه می توان به سبب بدبینی به ‏‏طور کامل از سیاست دست کشید و از آن فرار کرد آری دروغ و فریب و خدعه و نیشخندزدن به ریش مردم،بسان شکستن پلکان اعتماد و امید است که مردم را از خوش بینی به بدبینی دچار می سازد و آنها را از سیاست و مشارکت اجتماعی گریزان می کند. یک‌معلم