💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
⚜داستان کوتاه و پندآموز⚜
💠خوبی و سوءاستفاده💠
✍پدری برای پسرش تعریف میکرد که :
گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این کافهی نزدیک دفترم میاومدم بیرون جلویم را میگرفت.
هر روز یک بیست و پنج سنتی میدادم بهش..هر روز. منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که گدائه حتی به خودش زحمت نمیداد پول رو طلب کنه. فقط براش یه بیست و پنج سنتی میانداختم.
چند روزی مریض شدم و پس از چند هفته زدم بیرون و وقتی دوباره به اون جا برگشتم میدونی بهم چی گفت؟ پسر: چی گفت پدر؟ میگوید: «سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاری»
💥بعضی از خوبی ها و محبت ها، باعث
بدعادتی و سوء استفاده میشه.
📚 مجموعه شهر حکایات
🦋 ➢
@Ganje_arsh ❤️
🍃🍁
💙🍃🦋