سرعت بگیر در عشق
غروب عمر می آید
کاش میفهمیدم
که چقدر نادانم
که چقدر خالیِ از علم
چقدر خالیِ از عشق و جنون
که چقدر خالیِ از ایمانم
در صباحی پر نور
نزد پَرچین حقیقت بودم
که صبا بانگ بر آورد بیا
چه نشستی جانا
که خدا می خواند
و تو را می جوید
که کجایی تو ای بنده من
بندهء عاشق دلخستهء من
دل من سخت به تو مشتاق است
تو نیایی به حریم قدسم؟
در دلم لرزشی از شرم و حیا
که کجا بندگی اش را کردم؟
پرم از عجب وریا
پرم از دردغرور
وه چه زیبا
آبرومیبخشد
جام عشق آورده
زندگی میبخشد
تابخودآمده ام
درحریمش بودم
درمسیرش بودم
اوکریم ، بنده نواز
من عجین ش بودم...
چه کریمی وبزرگ
چه رحیمی ولطیف
پُرم ازشوروطراوت جانا
توخدایی و منم بنده خام ت جانا
کاش این مغرب عمرم برَسد
خارج از تن بشوم
پَرِخودبازکنم
عاشق پُرخنده شوم
کاش امروزبه مغرب برسم
ودگر درسحرعشق
همی سجده شوم
و ببوسم رخ زیبای وصال
رخ مرگ
رخ این راهگشای عشقم .
27 آبان 1400
#خانم_خراسانی
#aware_shiites
#Fighter_loves_God