#استادعشق
#قسمت_نوزدهم
#کتابخوانی
🔸اشكم داشت سرازير می شد. پدر فوری متوجه شدند، و برايم توضيح دادند، كه مرد برای اين چيزها گريه نمی كند، و ناراحت نمی شود. مرد در اين مواقع بايد هميشه لبخندی بر لب داشته باشد.
پدر به من گفتند : اگر كمی زخم را فشار بدهم بهتر است، زيرا اولاً اگر چيزی داخل آن باشد یا زخم چرك كرده باشد، از شكاف بيرون می آيد، و بدن بهتر می تواند از خودش دفاع كند، و زخم زودتر خوب می شود. ثانيا خون، خودش می تواند مقداری ضدعفونی كند.
🔹بعد پدر جای زخم را، با مركوكرم ضدعفونی كردند، و فوت كردند، تا مركوكرم خشك بشود. هر چند كه نگاه محبت آميز و عاشقانه ايشان، برای من، بهترين مرهم بود.
به خواست خدا من و خواهرم، هميشه از دريای مهر و محبت مادر و پدر، در تمام زندگيمان برخوردار و بهره مند بوديم.
🔸شايد خواست خدا بود كه پدر با درمان زخم دست من و احساس دلجويی كه به ايشان دست داده بود توانستند بالاخره به سوالی كه سال ها در ذهن من بی جواب مانده بود پاسخ بدهند. البته معلوم بود كه بازگو كردن قصه كودكی و زجرهايی كه تحمل كرده بودند برايشان خيلی سخت بود زيرا هنگام تعريف دوران كودكی دگرگون می شدند و به قلبشان فشار می آمد و بيش تر از همه اندوه ايشان از دوری فرشته ای به نام خانم گوهرشاد حسابی مادرشان بود .
ابتدا با آرامش گفتند:
ادامه دارد..
🌹
@Gilan_tanhamasir