🔹 در سالهای گذشته، استراتژی جریان اپوزیسیون و ضدانقلاب، در مسائل اعتقادی و فرهنگی اینگونه بوده،
که ابتدا یک حرفی را در رسانههایشان مطرح میکنند،
اگر این سخن، مغفول یا مورد اقبال واقع شد،
که بدون دغدغه، به سراغ پله بعدی میروند،
اگر با آن مخالفت شد، باز هم خود طرح مسئله، یک قبحزدایی و یک قدم هرچند کوچک به جلو است،
و البته با یک عذرخواهی و شخصی کردن ماجرا، سروته قضیه به هم میآید.
🔹 همین عذرخواهی هم بخشی از بازی است.
که اولا عدهای با همین عذرخواهی فکر میکنند همه چیز تمام شده، و میگویند دیگر نباید مسئله را کش داد،
و ثانیا عدهی قابل توجهی از جریان مذهبی، بعد از این مظلومنمایی، بلافاصله عذاب وجدان میگیرند،
و به خودیها میتوپند که چرا قضاوت کردید، و این همه سروصدا به راه انداختید.
🔹 و عدهای هم که همواره در مقابل انقلابیها شمشیر زبانشان را از رو بستهاند، وقتی نوبت به چنین مواردی میشود، بلافاصله به یاد رأفت اسلامی میافتند و دم از اسلام رحمانی میزنند
🔹 اصلا وقتی فردی به صراحت میگوید نظر من چنین است، مگر صرف معذرتخواهی بعد از آن چیزی را عوض میکند؟!
🔹 یک نمونه واضح برای این استراتژی جریان غربگرا، روزنامههای جریان اصلاحات در سالهای پایانی دهه هفتاد، و ابتدایی دهه هشتاد است.
در این روزنامهها، ابتدا حکمی از احکام الهی، یا بخشی از مقدسات دینی، زیر سوال میرفت،
بعضا هم با نویسنده برخورد میشد،
یا حتی روزنامه تعطیل میشد،
اما دفعه بعدی، دستشان برای طرح دوباره آن شبهه،
یا سوار شدن بر آن شبهه، و رفتن به سراغ شبهه بعدی، بازتر میشد.
🔹 هسته فکری مرکزی جریان اصلاحات، به این شیوه میگفتند فتح سنگر به سنگر.
عادیسازی گزارههایی که هنجارشکنی محسوب میشوند،
و حرکت پله به پله، به سمت گزارههایی که تغییر در آنها میتواند به تغییرات سیاسی فرهنگی عمیق در جامعه منجر شود.
🔹 بخشی از این حرکت، به عهده جریان معلومالحال سلبریتی است،
تا جایی که طی سالهای گذشته، سبک زندگی منحط خود را از طریق رسانهها (ی غیررسمی و رسمی!) به خورد جامعه (ی حتی مذهبی) دادهاند.
و بسیاری از مناسبات و بروزات فرهنگی در کشور ما، که شاید سی سال پیش، ناهنجار، قبیح، و ضدارزش شمرده میشدند،
امروز توسط رسانه، که در اختیار سلبریتیهاست، به هنجار و عرف، و بعضاً ارزش! تبدیل شدهاند.
غلامرضا گلصفتان
@valaadiyat