286.9K
شبی که ماه به شهر مدینه می‌خندید ستاره با دل بی‌ بغض و کینه می‌خندید زمان که بود اساسش زمینه می‌خندید دل از میانه اعماق سینه می‌خندید چرا که موکب آیینه ی پیمبر بود شب ولادت پاک علی اکبر بود عروس فاطمه سرگرم در تماشا بود به باغ دامن او غنچه‌ای هویدا بود گلاب اشک به چشمان ام لیلا بود فضای خانه او پاک بود و زیبا بود گرفت بوسه ز فرزند و گفت شیرین است بلی محبت بی مثل مادری این است به آیه آیه ی دیوان کبر یا سوگند به فجر و و القمر و شمس و والضحی سوگند به عاشقان سحرخیز با صفا سوگند به اشک دیده شب زنده دارها سوگند که پای تا به سر این طفل همچو احمد بود شبیه تر ز همه خلق بر محمد بود هزارها ملک از آسمان روانه شدند درخت‌ها همه لبریز از جوانه شدند ز شوق و شور همه چشمه‌ها روانه شدند قناریان همه سرگرم در ترانه شدند فضای شهر منور شد آن شب تاریک به یک صدا همه گفتند یا حسین تبریک 🔰@hajabasvaezii