هوا دارد رو به بهار میرود و حتما استقبال شگفت انگیزی دارد .. اما دلش مثل پروانه پر میزند برای یک بار دیدن شما ، شمایی که هیچکس تا به حال صورت مثل قرص ماهش را ندیده ، ولی شاید ،یک جایی ، در همین حوالی ، با تو سخن گفته و گذرا از کنارت گذشته باشد.. ای صاحب عصر ما کجایی، کجایی که شهر پر از خنده مستانه ابلیس هاست ، و هوایی که جهان را آلوده به میکروب گناه کرده و مایی که مثل مترسک سر به هوا میچرخیم به دور هم ، مثل عنکبوت ها مشغول تنیدن تار به دور خود هستیم و از دیگری غافل ، مثل ماشین های مسابقه مشغول سبقت گرفتن از هم و ... ای صاحب زمان ما ، کجایی که از نبودنت خسته ایم و قدرتی برای جنگ با زمان نداریم و همچونان میگذرد مثل ابر ها و ما دیگر رمقی نداریم برا مقابله با او ولی سپری هم جز صبر نداریم در برابر این غول بی شاخ و دم که افتاده به جانمان و تمام نشدنی ست ، ای آقای من ، خودت بهتر میدانی الان همه ی ما اواره ایم انگار در یک آبادی زندگی میکنیم که ویران شده از خون و خونخواهی آدم ها ، آدم هایی که هنگام گرسنه شدن چیزی نمیابند و از شدت ضعف به جان هم می‌فتند مثل یک ببر گرسنه ، ای که آقای تمام اقازاده هایی خودت میدانی که ما چگونه هنگام بدبختی و فلاکت این درخت پربار و تازه جوانه زده اسلام را از ریشه میخشکانیم ، سخت است نبودنت و سخت تر نفس کشیدن در این برهوت پر از دود و دم ، دودودمی که باعث و بانیه آن نفْس از بند رها شده انسان هاست ، اگر کنترل شده بود از این همه مه غلیظ خود ساخته کاسته میشد و کمی هم راه باز برای بهتر دیده شدن آن اندک یاری که جان ها فدا کرده اند برای امدنت ، حتی آن هایی که دست گمراهی گرفته اند هم رهایش میکنند و به سوی تو می آیند اما ای داد که گمراهی و غفلت انهارا اسیر و بازیچه خود کرده و دست از سر آنها برنمیدارد چشمشان کور رنگی پیدا کرده و روشنایی اش را از دست داده و گوش هایش از دروغ و دورو بودن و صد البته خنده درد آور آن ابلیس جن مانند پر شده و صدایی نمیشنوند.. یا صاحب قلب های تیره شده ببخش و به خدایی که افریننده این قلب است بگو ببخشاید ، میدانم بزرگواری ات جبران شدنی نیست، اما تو بزرگوار ترین مرد جهانی، یا مهدی ببخش انگار العجل هایمان از آخر به گوشت می‌رسد ، این یا مهدی گفتن ها گم شده میان این همه واق واق کردن سگ های ولگرد که خانه‌یشان کنار خیابان هاست.. ای صاحب من باز هم میگویم این هوا دارد به استقبال بهار میرود ولی تو را کم داریم ای جانانم ، بخدا این بهار هم دارد دل دل میکند برای امدنت او هم خسته شده بس که نیامدی .. ولی روزی هم می‌رسد که با تو شروع میکنیم عید رنگیمان را ، شروع یک فصل جدید در قرن ، شروع یک دل پاک و بدون خط و خش از این ستمگری سرنوشت .. شروع یک قرنی نو ، رسمی نو ، و مهم تر از همه سفری نو .... یا مهدی عجل علی ظهورک .. ان‌شاءالله برسددست حضرت یار ...