باسمه تعالی آن گاه که سیل خروشان غم‌ها و طوفان سهمگین ناملایمات مرا با خود میبُرد و وجودم را در هم میشکست و به نقطه‌ای رسیدم که گویی همه چیز را باخته ام و بدترین حال ممکن را داشتم، ندایی از درون به من گفت: «از چه می‌ترسی دگر؟ بعد از سیاهی رنگ نیست...» پس از آن هرگز نترسیدم. و حالا، هرگاه نسیمی ناملایم و یا موجی دل آزار می‌آید چون سیل و طوفان را تجربه کرده‌ام دیگر ترسی ندارم،دلم آرام است و هربار با خود می‌گویم:« از چه می‌ترسی دگر؟ بعد از سیاهی رنگ نیست...» من در تمام این زندگی سلطنت مطلق خدا را با چشم خود دیدم و به این نتیجه رسیده‌ام که تا خدا نخواهد تمام عالم نمی‌توانند مرا از پای درآورند و تا خدا نخواهد من نیز به توفیقی نخواهم رسید. پس با خود عهد بستم که تمام تلاشم را در جلب رضای سلطان مطلق عالم به کار بندم که او به سلطنت سزاست و از پسندیده شدن یا پسندیده نشدن در نگاه خَلق خدا چشم پوشیدم که او به جلب رضا شایسته است که گفت: رضای دوست بدست آر و دیگران بگذار. @qalamhayeashegh 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 @hamyanquran