👇👇👇
🔍با دقت بخوانیم
📜توبه نامه تکان دهنده شهید
💕💞علیرضا محمودی پارسا نوجوان رزمندهای است که اسلحهاش را به آغوش کشیده و کنار «شنی» تانک، آرام خوابیده است. او توبهنامهای دارد که برای همه مردم و مسئولین قابل تأمل است.💕💞
📌متن بخشهایی از صدای ضبط شده در این نوار کاست:
پناه میبرم از این که...
❣از این که حسد کردم...
❣از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمیدانستم.
❣از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.
❣از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.
❣از این که مرگ را فراموش کردم.
❣از این که در راهت سستی و تنبلی کردم.
❣از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.
❣از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم.
❣از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند.
❣از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم.
❣از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خندهدارتر از همه هستم.
❣از این که لحظهای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم.
❣از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضعتر نبودم.
❣از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم.
❣از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید.
❣از این که نشان دادم کارهای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند.
❣از این که ایمانم به بندهات بیشتر از ایمانم به تو بود.
❣از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران مینویسی و با حافظه تری.
❣از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم.
❣از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند.
❣از این که از گفتن مطالب غیرلازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم.
❣از این که کاری را که باید فی سبیلالله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم.
❣از این که نماز را بیمعنی خواندم و حواسم جای دیگری بود،در نتیجه دچار شک در نماز شدم.
❣از این که بیدلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم.
❣از این که " خدا میبیند " را در همه کارهایم دخالت ندادم.
❣از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به نشنیدن زدم.
از اینکه از دیگران توقع بیجا داشتم
از اینکه ادب را نسبت به دیگران رعایت نکردم
و ...»
ما کجای کاریم!!!😱😔😰
شهید علیرضا محمودی پارسا🌷
تولد ۱۳۴۸/۴/۲۳
شهادت ۱۳۶۱/۱۱/۲۹
#همراه_شهدا@Hamrahe_Shohada