همه‌امیدم‌واسه‌رفتن‌یه‌روزِ‌از‌بین‌رفت... جامونده‌شدم‌...! چه‌راحت... چه‌راحت‌کربلا‌نرفتم... چه‌راحت‌ذوقم‌کور‌شد... جامونده‌بودن‌اصن‌قشنگ‌نیس... ولی‌خب‌ارباب‌نخواست... ارباب‌نخریدم... تموم‌شد... از‌بلاتکلیفی‌هم‌آزاد‌شدم... حالا‌منمو‌یه‌قلب‌شکسته‌با‌چشمای‌خیس‌خیره‌ به‌عکسای‌حرمت... ...(:💔🚶🏽‍♂!'