🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 فخر رازى در تفسير كبير در ذيل آيۀ شريفه أَمْ‌ حَسِبْتَ‌ أَنَّ‌ أَصْحابَ‌ الْكَهْفِ‌ وَ الرَّقِيمِ‌ كانُوا مِنْ‌ آياتِنا عَجَباً؛ آيا مى‌پندارى كه سرانجام اصحاب كهف و اصحاب رقيم از آيات و نشانه‌هاى ما شگفت آميزتر است. مى‌نويسد: در روايت آمده است، يكى از محبّان و ارادتمندان على عليه السّلام كه بنده سياه چهره‌اى بود، دزدى كرد. او را به جرم اينكه دزدى كرده است بحضور على عليه السّلام آوردند. حضرت على عليه السّلام از وى پرسيد: آيا دزدى كرده‌اى‌؟ گفت: آرى، يا امير المؤمنين! حضرت دست او را به جرم دزدى جدا كردند. آن شخص از حضور حضرت على عليه السّلام مرخص شد و در راه به «سلمان فارسى» و «ابن الكرا»رسيد. «ابن الكرا» پرسيد: چه كسى دست تو را قطع كرده است‌؟ در پاسخ گفت: دست مرا امير مؤمنان، يعسوب مسلمانان، داماد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و همسر بتول، قطع كرده است!! «ابن الكرا» گفت: شگفت اينجاست كه او دست تو را بريده و او را مدح و ثناء مى‌گوئى! وى در پاسخ گفت: چرا از وى سپاسگزارى ننمايم، چرا كه او دست مرا به بر حق بريد و مرا از آتش دوزخ رهائى بخشيد. «سلمان» كه شاهد گفتگوى اين دو بود، در هنگام شرفيابى بحضور حضرت على عليه السّلام، جريان را به عرض مبارك تقديم داشت. حضرت على عليه السّلام آن بنده سياه چهره را بحضور طلبيد و دست مباركش را روى بند دست او گذاشت و آنرا با پارچه‌اى بست و دعاهائى خواند. در اين هنگام، ندائى از آسمان به گوش رسيد كه يا على! دست از روى دست او بردار. هنگامى كه دست از روى دستش برداشت، حضّار مشاهده كردند كه دستش در اثر دعاى على عليه السّلام به اذن خدا، به حالت اول در آمده و شفا يافته است! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📚ترجمه فضائل الخمسة ج ۲ ص ۳۶۹ و ۳۷۰ به نقل از منبع اهل سنت👈📚تفسیر کبیر فخر رازی در ذیل آیه کریمه ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا @Heydar_ali_moola