«آرپی‌جی زن تانک را زد، تانک هم سر اورا با گلوله ی مستقیم زد. بدنش که بی سر می‌دوید یکی از بچه ها فیلم برداری کرد. بعدها مادر شهید شنیده بود از بچه‌ش توی آن وضعیت فیلم گرفته‌اند، اصرار می‌کرد می‌خواهم فیلم را ببینم، سپرده بودم نگذارند. خیلی اصرار کرده بود و بچه‌ها هم کوتاه آمده بودند. برده بودند تبلیغات لشگر وفیلم را برایش پخش کرده بودند؛ نه یک بار که چندبار . بچه ها میگفتند که وقتی دفعه‌ی آخر دوربین روی رگ‌های بی سر شهید زوم کرد، مادرش رفت جلوی تلوزیون و از روی صفحه‌ی تلوزیون رگ‌های بریده‌ی شهیدش را بوسید و گفت: حالا حضرت زینب را درک میکنم..💔» 🌿