#راه_و_رسم_طلبگی
#شهیدانه_زیستن
💠 ساعت یازده شب بود که اومد خونه حتی لای موهاش پر از شن بود! سفره رو انداختم تا شام بخوریم گفتم: تا شما شروع کنی من میرم لیلا رو بخوابونم گفت: نه منتظر میمونم تا بیای با هم شام بخوریم وقتی برگشتم دیدم پوتین به پا خوابش برده خواستم پوتین از پاهاش در بیارم که بیدار شد گفت: داری چیکار میکنی؟ میخوای شرمنده م کنی؟ گفتم: نه، آخه خسته ای! سر سفره نشست و گفت: نه! تازه میخوایم شام بخوریم!
#شهید_مهدی_زین_الدین
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945