❀﴾ دلــدادگـــــٰــان حسینــی ﴿❀
همین طور که با بدن برادر حرف می زد ، سکینه ناز دانه آمد جلوی عمه ، دید عمه اش یک بدن بی سر را بغل گرفته دارد گفتگو میکند