‍ 💢شهيد مظلومي که به همراه شهيدان رجايي و باهنر به شهادت رسيد ولي نامي از او برده نمي شود./ "شهيد سيّد عبدالحسين دفتريان" مسئول امور مالي نخست وزيري.💢 💢شهيد سيّد عبدالحسين دفتريان فرزند انقلاب و از سلاله‌ی پاک پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلّم) در ۲۱ آذر سال ۱۳۲۳ در اصفهان، در خانواده‌اي نسبتاً متوسط و مذهبي بدنيا آمد. دوران تحصيلات ابتدائي و متوسطه را در اصفهان گذراند، به نحوي كه در ضمن تحصيل، به كار اشتغال داشت و قسمتي از هزينه خانواده را تقبل مي‌نمود. پس از پايان خدمت سربازي موفق به اخذ ديپلم گرديد و در سال ۱۳۴۸ وارد مدرسه عالي بازرگاني شد. رشته‌ی تحصيلي شهيد دفتريان، حسابداري و اقتصاد بود كه در سال ۱۳۵۲ موفق به اخذ مدرک ليسانس از مدرسه عالي بازرگاني شد. از لحاظ مراتب شغلي به ترتيب ابتدا در تيرماه ۱۳۴۸ وارد وزارت دارائي گرديد كه در قسمت ماليات‌ها به سِمَت مميّزی اشتغال داشت و بعد از چندي به ديوان محاسبات منتقل شد و سپس به سِمَت سر مميّز در وزارت مسكن و شهر سازي به كار اشتغال يافت و نيز همزمان با آن عهده‌دار مسئوليت امور مالي سازمان محيط زيست بود و تا پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران به رهبري امام خميني، سِمَت معاونت مالي را دارا بود. پس از انقلاب مدّتي در شركت واحد به سمت رئيس هيئت مديره انتخاب شد و پس از آن به دعوت وزارت دارائي در دي ماه سال ۱۳۵۹ مسئوليت مديريّت مالي نخست‌وزيري را به عهده گرفت. به گواهي همسر شهيد و كليه كساني كه به نحوي با وي آشنائي داشتند، ايشان فردي بسيار جدي، سريع العمل، صدّيق و پركار بود و شايد يكي از دلائل تغيير سِمَتهاي نامبرده همين خصوصيات ويژه اخلاقي بوده است و نيز از طرفي احساس مي‌كرد كه بنا بر عهدي كه براي خدمت به اسلام و وطن عزيزش دارد، مسئوليت‌هايي كه به او واگذار كرده اند كم است و از سوي ديگر چون وي را فردي لايق و صديق يافته بودند، پيشنهادات بسياري در زمينه سِمَتهاي مختلف مملكتي به ايشان ارائه مي گرديد. در روز ۸ شهريور ۱۳۶۰ و در لحظه‌اي که در دفتر نخست وزيري انفجار رخ مي دهد، احتمالاً هنوز ناهار صرف نكرده بود و وقتي كه صداي انفجار را مي شنود بلافاصله براي كمک به برادران حاضر در نخست‌وزيري اتاق كار خود را ترک مي‌كند و براي جمع آوري اسناد و مدارک مهمي كه وظيفه حفاظت از آنها را به عهده داشت به طبقه بالا مي‌رود، ‌پس از نجات اسناد، هنگامي كه تصميم مي‌گيرد به طبقه پائين بيايد، به علت فشار غليظ دود ناشي از انفجار كه منجر به بسته شدن راه پله ها و كليه راه‌هاي خروجي شده بود، تصميم مي‌گيرد به وسيله آسانسور به طبقه پائين بيايد. چند لحظه پس از حركت آسانسور، ناگهان جريان برق ساختمان قطع مي‌شود و آسانسور متوقف مي‌گردد. در اين هنگام شهيد دفتريان، دست خود را از شكاف زير در آسانسور بيرون آورده و استمداد مي‌طلبد. بنا به گفته شاهدان عيني و برادران حاضر در صحنه حادثه، ‌شيلنگ كپسول اكسيژن را به داخل آسانسور هدايت مي كنند، ناگهان دود و آتش به نحوي محوطه را تاريک مي كند كه چشم انسان قادر به ديدن صحنه نبوده است. پس از اتفاي حريق، با شكستن درب آسانسور، پيكر مطهّر شهيد سيّد عبدالحسين دفتريان را از آسانسور خارج نموده و به بيمارستان انقلاب كه جنب نخست‌وزيري قرار دارد منتقل مي‌نمايند. بنا به گفته برادر پاسداري كه از نزديک شاهد لحظات آخر حيات شهيد بوده است، فعاليّت شديد امداد گران بيمارستان براي دادن تنفّس مصنوعي به وي آغاز مي‌گردد ولي با كمال تأسف پيش از شروع خدمات درماني، دعوت حق را لبيک گفته و به جدّ والا تبارشان حضرت موسي‌بن‌جعفر عليه‌السّلام كه ايشان از نسل پنجاه‌و‌دوم آن حضرت بوده است ملحق مي‌گردد. قاتل کسي نبود جز مسعود کشميري ملعون که از اعضاي سازمان پليد مجاهدين ضدّ خلق بود و بر جايگاه دبير شوراي عالي امنيّت ملّي هم تکيه زده بود، امّا خيانت ابدي را به جان خريد... 🌷شادي روح پاک شهداي حادثه دفتر نخست وزيري، شهيدان رجايي، باهنر و دفتريان، ذکر حمد و سوره و صلوات! @IavaranGolnarges 🌸🍃🇮🇷🇮🇷