ظهور و قدرت‌یابیِ یک فرقه انحرافی از همان آغاز سقوط سلسله‌ قاجار و به تخت نشستن رضاشاه، دوره‌ جدیدی در فعالیت و تبلیغات بهائیان آغاز شد. رضاشاه به دلیل کاستن از اقتدار و سیادت علمای شیعه و به انزوا کشاندن روحانیت، از ورود بهائیان به صحنه‌های اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی استقبال کرد. رشد خزنده و تدریجی بهائیت در ایران، در دوره‌ محمدرضا پهلوی روندی آشکار و شتابان به خود گرفت. بهائیان از چنین فضای مناسبی سود جسته و با وارد شدن به مشاغل مهم دولتی در راستای افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود کوشیدند. نفوذ گسترده و همه‌جانبه‌ بهائیان در ایران نگرانی و اعتراض مردم و علمای طراز اول شیعه به‌ویژه آیت‌الله بروجردی و امام خمینی را نسبت به فعالیت بهائیان برانگیخت. فرقه بهائیت، توسط میرزا حسینعلی نوری، معروف به بهاءالله ــ که جانشین سیدمحمدعلی باب شده بود ــ و با حمایت دولت‌های استعمارگر انگلستان و روسیه در اواسط دوران قاجاریه در ایران به‌وجود آمد. پس از مرگ میرزا حسینعلی، به ترتیب پسر او عباس افندی، معروف به عبدالبهاء، و سپس شوقی افندی (که خود را ولی امرالله نامید)، نوه دختری عباس افندی، که هر دو تربیت‌یافته و مورد حمایت گسترده انگلیسی‌ها بودند، به مقام رهبری بهائیان رسیدند و به تجدید حیات فرقه بهائیت پرداختند. از منظر تاریخی، ایران و به‌ویژه شهر شیراز ــ به عنوان محل ظهور سیدمحمدعلی باب ــ همواره برای بهائیان به مهد امرالله معروف و بدین لحاظ از قداست ویژه‌ای برخوردار بوده است و به همین سبب نیز بهائیان در مدت بیش از یک قرن تلاش کردند تا اسلام شیعی را مضمحل و نابود ساخته و ضمن گسترش بهائیت آن را به مذهب رسمی ایران بدل سازند. بنابر شواهد تاریخی، حیات سیاسی و اقتصادی بهائیان در ایران تا پیش از دوره پهلوی، به استثنای یک دوره کوتاه در عصر قاجاریه، چندان محسوس و قابل توجه نبوده است و فقط در دوره پهلوی و با روی کار آمدن شوقی افندی شبکه بهائیت از تشکیلات و سازمان­های گسترده­ای در سراسر جهان برخوردار شد و به‌ویژه پایگاه سیاسی و اقتصادی قدرتمندی در ایران به‌دست آورد. نکته مهم این است که قدرت بهائیت در دوره پهلوی و به‌ویژه در زمان محمدرضاشاه، روند رو به رشدی داشت. بعد از مرگ شوقی افندی و فعالیت‌های تشکیلات منسجم و منظم بیت‌العدل، که از سوی حکومت وقت و افراد زیادی از صاحب‌منصبان حمایت می‌شد، افزایش یافت. در واقع، رژیم محمدرضاشاه به عنوان دولتی مدرن تحت تأثیر ایدئولوژی سکولاریسم و ساختار متمرکز قدرت به طراحی و تنظیم سیاست‌هایی همچون همکاری، اعطای منافع و پایگاه قدرت در حوزه‌های اقتصاد، سیاست و امنیت در قبال این فرقه پرداخت که زمینه‌های نفوذ روزافزون آنان در لایه‌های مختلف سیاست و جامعه ایرانی را فراهم می‌ساخت. مستندات تاریخی اثبات می‌کند که از دوران قاجار تا اواخر دوره پهلوى، فرقه بهائیت همواره به عنوان عامل استعمار ایفاى نقش نموده و به عنوان اهرم فشار در مقابل اسلام و روحانیت قرار گرفته است. علما نیز از همان آغاز مواجهه با این فرقه، با شناختى که از ماهیت و وابستگى آنها به استعمار داشتند، مخالفت و مبارزه برضد آنان را در اشکال مختلف انجام دادند. کسانى چون شیخ فضل‌‏اللّه‏ نورى، نواب صفوى، آیت‏اللّه‏ بروجردى و حجت‌الاسلام‏ فلسفى همواره بهائیان را به عنوان دشمن مسلمانان و عاملان استعمار شناخته و خطر آنها را به مسلمانان گوشزد مى‏کردند. منبع: پژوهشکده تاریخ معاصر https://www.iichs.ir/fa/article/24719/