✨﷽✨ ✅احتیاج دارم! احتیاج دارم! یکی از فضلای قم می­‌گفت: من در روزهای آخر عمر علامه، عصرها به منزل ایشان می­رفتم تا اگر چیزی احتیاج داشته باشند تهیه کنم و قدری هم استاد را در صحن منزل راه ببرم. روزی به ایشان گفتم چیزی احتیاج دارید؟ چند مرتبه فرمودند: احتیاج دارم! احتیاج دارم! ... من متوجه شدم که گویا منظور علامه مطلب دیگری است و ایشان در افق دیگری سیر می­کنند. سپس به درون اتاقی راهنمایی شدم. علامه هم وارد همان اتاق شدند و در حالی که دایم چشمشان بسته بود و باز نمی‌کردند به اذکاری مشغول بودند که من نتوانستم بفهمم چه ذکری است. موقع نماز مغرب فرا رسید. دیدم علامه در همان حالی که چشمان­ شان بسته بود، بدون این که به آسمان نظر کنند مشغول گفتن اذان شدند و سپس شروع به خواندن نماز مغرب کردند. از کنار اتاق دستمال کاغذی برداشتم تا روی آن سجده کنند. ایشان کناری زدند. مهری از اتاق دیگری آوردم و بر محل بلندی گذاردم، سجده کردند. روزها می­گذشت و حال ایشان سخت و سخت­تر می­ شد تا این که استاد را در قم به بیمارستان انتقال دادند. به هنگام خروج از منزل به زوجه مکرمه خود می­گویند: "من دیگر بر نمی­گردم"! 📚علامه طباطبایی میزان معرفت،. ص91 🕌 ⚜️ در حرم باشید👇💛 ------- ❥︎᯽❥︎ ------- @Imam_Reza_love ‌ ------- ❥︎᯽❥︎ --------