((گفت.......منهم گفتم))
✍ میم _ بیانی
یکی از دوستان جانبازم،که خود را از فافله ی شهداء جامانده می دانست،
روزی با حسرت به من گفت:
دعا کن ،توفیق شهادت نصیبم بشود.
با مهربانی نگاهش کردم و به او گفتم:
چرا شهادت⁉️
گفت : این آرزوی هر انسان موحدی است.
به او گفتم : از مقام شهادت ، بالاتر هم هست
گفت : نیست ، اگر هست،پس چیست⁉️
گفتم : مقام اطاعت از ولایت
گفت : برایم طبق آیات توضیح بده تا قبول کنم
گفتم : همیشه خودت در سلام نماز می خوانی
گفت : آن چیست⁉️
گفتم : اشهد ان محمدا عبده و رسوله👈 خدای علیم و حکیم، شهادت می دهد و محمد را «عبد» خطاب فرموده و بعد رسول،شاهدا،مبشرا،نذیرا،اسوة حسنه و امثال آن👈و عبد نمی شود کسی،مگر آنکه مطبع مولا باشد.
گفت : مثالی و مصداقی امروزی بیاور که قابل درک باشد
گفتم : مثل شهدای انفلاب و حرم و امنیت
گفت : توضیح بده دلم آرام شود
گفتم : شهداء پیش از آنکه شهید بشوند توفیق اطاعت از ولایت نصیب آنها شد👈لذا درب شهادت به روی آنها باز شد و لایق شهادت شدند.
گفت : مصداقی هم از شهادت بدون اطاعت از ولایت برایم بیاور
گفتم : کربلا یادت هست
گفت : مگر می شود یادم نباشد
گفتم : توابین توفیق اطاعت از ولایت را از دست دادند👈به شهادت نرسیدند و پس از جریان کربلا و شهادت امام ، خود را بهلاکت رساندند
گفت : آری می دانم
گفتم : نقطهٔ مقابل جمع توابین، حربن یزید ریاحی است
گفت : چطور⁉️
گفتم : حربن یزید ریاحی توفیق اطاعت از ولایت یافت👈لذا شهادت هم دنبال او افتاد و او هم با رضایت ولایت و در آغوش امام خود👈به شهادت رسید و نام او جاودانه شد
دوست جانبازم گفت : تا بحال کسی اینطور برایم توضیح نداده بود👈پس من نیتم و راهم را اصلاح می کنم 👈از این به بعد ، دنبال اطاعت محض از ولایت می روم👈شهادت خودش به سراغم می آید.