«بهنامِ سزاوار به جنگیدن در راهش»
توی اتوبوس، خیلی اتفاقی دختری روبهرویم قرار گرفت که حجاب روی سرش نبود.من و خودم داشتیم با هم بحث میکردیم که آیا زبان بر گفت و گویی بچرخد یا خیر، که خانمی به دختر گفت: « لایک داری؛ ممنون که با موهای خوشگلت شهرو قشنگ کردی.»
من:😐 خودم:🙄
از حرکات و سکناتِ دختر می شد فهمید که بدجوری مستِ غرور شده!
این غرور توخالیِ آبکی مرا یاد آن آقای دانشجویی انداخت که در اوج اتفاقات اخیر و ساعات خلوتی دانشگاه(!)، صدای آهنگ «برای آزادی» را بالا برده بود و با ماشینش گاز می داد؛ درست همینطور مغرورانه! خنده ام گرفته بود از تکبرش برای قلهای که حتی فتح هم نکرده!
از یک نمونه تلاش دیگر بگویم:«صبا ضامنی» _خواننده و رقصنده_ در دورهمی براندازان در تورنتو، مداحی ما را در نکوهشِ کوفیان، خطاب به خودمان خوانده! حجم نفرتی که توی صدایش میریخت و می خواند برایم جالب بود:
«بیزارم از دین شما، نفرین به آیین شما
از پینه ی پیشانی و دل های سنگین شما»
اینها دقیقا برای چه می جنگند؟
برای انقلاب جنسی که عوارضش را همکارانِ(!) غیر ایرانی شان کف خیابان دیده اند؟! برای مبارزه با اسلام که برنامه ایست از سازندهی ما برای حال خوب خودمان؟! یا برای اهداف دم دستی دیگری که عمدهشان برای انتخابش حتی کتابی را ورق نزدهاند؟!
اَفَلا یَعقِلون؟!!!!!
#نیمچه_روایت
#تفکر
#امام_زمان
┈┉┅━❀♥️❀━┅┉┈
{
@Irannnnnmm } 🇮🇷
┈┉┅━❀♥️❀━┅┉┈