معلم زبانمون امروز سرکلاس گفت وقتی اسلام اومده تو ایران مردا رو مجبور کردن عمامه ببندن و اسماشون رو عوض کنن و ابوعلی سینا گفته که من از اسمم بدم میاد من سینا رو دوست دارم، راسته
+سلام دوست خوبم
به معلم زبانتون بگو معیار فهم و سواد لیسانس و سطح مدرک نیست
به جاش برو چهارخط کتاب بخون
برو فلسفه ی مشا رو بخون
ابن خلکان در تاریخ خود در شرح حال ابن سینا بزرگ حکیم و دانشمند معروف می نویسد: و کان اذا اشکلت علیه مسالة توضا و قصد المسجد الجامع و دعا الله عز و جل ان یسهلها و یفتح مغلقها لهچون ابوعلی سینا مسئله مشکلی برای او پیش می آمد، برمی خواست وضو می ساخت و قصد مسجد جامع شهر را می کرد و نماز می گزارد و خدا را می خواند که آن مشکل را بر وی آسان کند و آن مسئله پوشیده را برویش بگشاید.[1]
چنانکه خود بدین نکته اشارت کرده است.
هرگاه در مساءله ای متحیر می ماندم، به مسجد می رفتم و نماز می خواندم و به مبداء کل و آفریدگار جهان می نالیدم، باشد که مشکل مرا به من بگشاید و آن سختی را بر من آسان نماید