رمز و راز های
#حکومت_ولایی 9
"اشاراتی که گرفته نشد"
استاد پناهیان:
👈 یه بار پیامبر اکرم (ص) با مردم قهر کردند اما مردم چیزی رو که باید بگیرند، نگرفتند...
⛔️ یکی از منافقین به نام "عبدالله بن اُبَی" -که اهل سنت هم قبول دارن که آدم منافقی بوده- می خواست توی مدینه یه جنگی به پا کنه و بین انصار و مهاجرین اختلاف بندازه! ⛔️
🔷 خبر این موضوع توسط زید بن ضیغم به پیامبر اکرم (ص) رسید.
حضرت به "زید بن ضیغم" فرمود:
🔅 شاید تو ناراحتی از دست عبدالله بن ابی و اینطوری راجع به اون صحبت می کنی و شاید اشتباه شنیده باشی و شاید برداشت تو اشتباه بوده و...
🔹🔸🔹
🔷 دقتی کردید؟
حتب با این که حضرت ، عبدالله بن ابی رو میشناختن ولی بازم با حسن ظن برخورد کردن، بطوری که توی مدینه پیچیده بود که پیغمبر آدم ساده ای هست و رسول الله گوش (اذن) هست! که این اصطلاح بدی بود....
🔴🔴🔴
تا اینکه وحی نازل میشه درباره عبدالله بن ابی و خداوند آیه هایی (سوره منافقین) رو درباره ی بدی او نازل میفرماید.
🔸 پیامبر به ضیغم میفرماید: خوش به حال تو که آیه نازل شد و حرف تو تایید شد!
(خیلی عجیبه این رفتارهای پیامبر....)
🔹کاروانی که از جنگ برمی گشت و داشت استراحت می کرد، بعد از ظهر وسط آفتاب، پیامبر دستور حرکت دادند.
➖ پیرمردی گفت یا رسول الله الان چه وقت حرکت هست؟!
🔻پیامبر با اخم فرمودند: میبینید که رهبرتان چه می گوید.
اینجا بود که دیگه همه ساکت شدن و حرفی نزدن و دیدن که پیغمبر ناراحت هست.
اما هیچ کس عبدالله ابن ابی رو مواخذه نگرد....
🔴 پیامبر اکرم (ص) تا فردا صبح به راه خود ادامه دادند و به کسی استراحت ندادند و غضب توی چهره مبارکشون مشخص بود.
❌ اما مردم همچنان اشاره های حضرت رو نمی گرفتن و ایشان هم صریحتر نگفتن....
🔸اون جایی هم که باید صریح بفرمایند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه
پیامبر اکرم (ص) سه مرتبه از خدا خواستند که اجازه بده این قدر صریح نگن موضوع ولایت رو....
👆🔸🔻👆
✅ اما در آخر به خاطر دستور و امر خداوند که اگه ابلاغ نکنی تمام رسالتت رو ابلاغ نکردی این کار رو انجام دادند...
🔷🔸🌺🔹
🏅
@IslamLifeStyles