🌱
#نهال_ولایت 81
☢ بذارید یه داستان از مدینه بگم:
🌴 اون روزی که در خونه امیرالمومنین علی علیه السلام رو آتش زدند.....🔥🔥
💢 و با طناب اومدن سراغ امیرالمومنین و اون اتفاقایی که نباید میفتاد ، افتاد...😔
اون سه چهار یاری که امیرالمومنین داشتن و اونجا بودن، یکی از یارانِ حضرت شمشیر کشید رفت بیرون🗡
🚫 آقا بهش نگفته بود شمشیر بکش،
#دستور نداده بود....آقا سکوت کرده بود.
👈 یارانِ با ادب همه سکوت کرده بودن...🌷
🎴 اونی که شمشیر کشید و رفت بیرون و بی اجازه دفاع کرد. اسمش چی بود؟
🔺الان میگن بابا دفاع کرده کار بدی نکرده😐
⚠️ بله دفاع کرده ولی همینجوری و سرخود!😒
{ ولایتمداری حساب و کتاب داره }
✅ آقا وقتی نشستن، اونا هم نشسته باشن.اگه بگی من میخوام بزنم ، نمیشه که!⛔️
🔻اون کی بود؟ 👈🏼 " زبیر "
⭕️ دیدید آخرش خراب شد... یه روزی شمشیر کشید و با خود امیرالمومنین علی علیه السلام جنگید......
🔹یه نفر دیگه از یاران حضرت اینقدر خوبه...در همین حین تو دلش گفت: آقا چرا کاری نمیکنه؟! 🤔
آقا که امیرالمومنینه. اسم اعظم هم بلده. یه اشاره کنه همه چی تمومه!
🔸بالاخره ناراحت بود و داشت جیگرش آتیش میگرفت....😔
🔰طبق یه روایتی امام بعدها اونو کنار کشید و فرمود: " آدم به امامش شک نمیکنه...."
💖 تو روایت هست که فقط یه نفر اونجا بیست گرفت!
🔴 یه نفر رفوزه شد
🚨 یه نفر تذکر گرفت
✅ ولی یه نفر قبول شد.
کی؟ 👈🏼 "مقداد"
مقداد حالش چطور بود؟
🌹در روایت هست مقداد "چشم به چشم آقا " داشت و " دست به قبضه شمشیر "
👈میگفت هر وقت آقا گفت بکِش شمشیر میکِشم، نگفت نمیکِشم....❤️
آفرین به
#ولایتمداری مقداد....👏✅👌
🏴
@IslamLifeStyles