یه افرادی بودن که حق استادی گردنمون داشتن، چون چندین سال پیش تر از ما وارد اون موضوعات شده بودن و وقتی ما تازه اومده بودیم چیزهایی رو واسه اولین بار بشنویم، کلامشون برامون دُرّ و گوهر بود. اما خب اون زمان وقتی میرفتیم پیداشون می کردیم و اعلام آمادگی میکردیم برای تشکیل تیم، تحویلمون نمی گرفتن. شاید ترجیح میدادن تنهایی کار کنن شایدم مطمئن نبودن که ما بتونیم کار خاصی انجام بدیم. مهم نیست، گذشت... جواب سوالاتی که اونا ندادن توی کتاب ها و مقالات و جلسات آنلاین و آفلاین بالاخره پیدا کردیم. ایده های صادقانه و به ظاهر ساده مون رو با همراهی دوستان پی گرفتیم و واقعیت های بیشتری فهمیدیم. آدم هایی رو شناختیم که قبلش مشابه اونا رو ندیده بودیم. چه خوب و چه بد... دوران جالبی بود. همش درس زندگی بود؛ همش حرکت بود و پویایی... خوشحالم که بخاطر سردی رفتار بزرگتر ها از ادامه دادن مسیر ناامید نشدیم. خوشحالم که زرنگی کردن بعضی هم دوره ای ها ما رو از جاده بیرون ننداخت. چیزهایی که خیال میکردن فقط مال خودشونه و برای گفتنش ناز میکردن، جور دیگه خدا برامون روشن می‌کرد... عب نداره همش گذشت... خدایا بازم خودت حمایتمون کن✨🤲