سلام. من یه دوست داشتم که از بیست روز بعد تولدم باهاش آشنا شدم. 😜 خیلی روزها میومدن خونه ما یا ما میرفتیم خونه شون که بازی کنیم. روز اول مدرسه دست همدیگه رو گرفته بودیم و توی کوچه شعر میخوندیم:
ما دوتا داداشیم
مثل مداد تراشیم
یا
میرم مدرسه
میرم مدرسه
جیب هام پر از
فندق و پسته
🔹🔸🔹
🔷چه اصراری بود که این پسته رو همش با یه چیزی قافیه میکردن که ت نداشته!
یا قصه یا مدرسه😂😂
چرا خب؟