📝 چشمهامو باز می کنم و میبینم جلوی پام خط زردی هست. جمعیت زیادی پشت سرم صف کشیدن. صدای شلیک گلوله که میاد همه بی اختیار می دوند. بین راه میبینم یه جعبه ی جادویی رو که بعضی ها میرن به سمتش و دارن با استرس نگاه می کنن! چشم هاشون دنبال یه توپه گاهی شادی می کنن و گاهی گریه. ولی باز به راهم ادامه می دم... بارون گرفته. آدم های مستی که از پشت شیشه ی خونه هاشون بارون رو نماد عشق میبینن و بعضی دیگه یه سیل ویرانگر که زندگیشونو میبره... نفس نفس زنان به راهم ادامه می دم. یه طرف زندگی هایی ساخته شده با تکه کاغذهایی به اسم دلار که برای استحکامش زندگی یه عده نابود شده. آدم هایی هستن که قلب هاشون و ازسینه کندن و زیر پا له کردن... نه میبینن و نه می شنون صدای حقو... صدای مظلومو. حیرون و گریزون از همه چی نمی دونن دنبال چی هستن.! بین دوراهی موندن ولی چشم هاشون بستن و نمیبینن راه غلط رو. راه عشق جز تعدادی اندک نیستند و بیراهه پرازدحام و شلوغ. __________ 📮@nafisehsahraeekh.istaism72 کپی از: @istade_ferest در تلگرام! 🌹 @ISTA_ISTA 🌹