🏮 همسر خزبیل
در زمان حکومت فرعــون هر کس به حضرت موسی (ع) ایمان می آورد، حکم اعدامـش صادر می شد، آن هم با سخت ترین شکنــجه ها و زجرها..
یکی از زنان مستضـعف که همسر خزبیل بود بصورت پنهانی به حضـرت موسی (ع) ایمان آورد و از ترس جانش ایمان خود را مخـفی می کرد.
از قضای روزگار او در حرمسرا فرعون به عنوان مشاطگی (آرایشگی) دختـر فرعون رفت و آمد می کرد، روزی به هنگام آرایـش کردن موی دختر فرعون، شانه از دستش افتاد، از آنجا که زبانـش به ذکر خدای بزرگ عادت کرده بود، ناگهان گفـت : "به نام خدا" بلافاصله دختر فرعـون از او پرسیـد :" آیا منظورت از خدا پدرم فرعون است؟" گفـت : "نه، بلکه من کسی را میپرستم که پدر تو را آفریده و او را از بین خواهد برد!" دختر فرعـون همان لحظه نزد پدرش رفت و جریان را خبر داد، فرعـون ناراحت شد و او را احضار کرد، و با خشونت به او گفت : "تو مگر به خداییِ من اعتقاد نداری؟" زن در جواب گفت : "هرگز! من خدای حقیقی را رها نمیکنم تا تو را بپرستم.."
فرعون از این سخن قاطع به قدری عصبانی شد و بی درنگ دستور داد تنوری را که از مس ساخته بود، بیفروزند و او و بچه هایش را در آتش بیندازند.
همسر خزبیل همچنان «احد، احد» میگفت و تسلیم زور و ستمگری فرعون نمیشد. جلّادان فرزندانش را یکی یکی در آتش افکندند تا نوبت به طفل شیر خوارش رسید.. طبیعی ست که مادر به بچه شیر خوارش علاقه خاصی دارد، در اینجا صبر و قرار زن تمام شد، با عاطفه سوزناک شروع به اعتراض و گریه کرد، به مادر کودک گفتند "اگر از آیین موسی بیزاری بجویی، بچه ات را به آتش نمیافکنیم"
ناگهان فرزندش به قدرت خدا، فریاد زد: "مادر جان! شکیبا باش، تو بر حق هستی." مادر صبر کرد، آن بچه را نیز در آتش انداختند و سوزاندند، سپس خودش را نیز در آتش افکندند و این زن صابر همچنان فریاد می کرد : "احد، احد"
در دَمِ آخر، همسر خزبیل وصیتی کرد و گفت : "خاکستر من و فرزاندنم را در یک مکان دفن کنید!"
پیامبر اسلام (ص) میفرماید : "در شب معراج در فضا در محلی بوی بسیار خوشی به مشامم رسید، از جبرئیل (ع) پرسیدم : « این بوی خوش بی نظیر چیست؟» "
جبرئیل گفت : " یا رسول ﷲ، بوی عطر همسر خزبیل و فرزندان اوست که همه جا را در برگرفته است. " ☺️♥️
📙زنان مرد آفرین تاریخ، ص53
●
#حکایت
🆔
@ISTA_ISTA