ناظم‌الاسلام کرمانی دربارهٔ او نوشته‌است: ... ملک‌المتکلمین دلش برای مشروطه نسوخته بود؛ دخل می‌خواست و الا وقت‌کشتن نمی‌گفت اگر شاه مرا نگاه دارد از وجودم نفع خواهد برد و اگر مشروطه‌طلب واقعی بود، برای ظل‌السلطان و سالارالدوله جان نمی‌کند؛ و اگر مشروطه‌خواه بود، در عرض دو سال، بیست هزار تومان ملک نمی‌خرید و کذا سیدجمال… بنده هم به این جهت خیلی کله می‌باشم… با این رفقای منافق نمی‌سازد. مجدالاسلام کرمانی (دوست صمیمی‌اش) دربارهٔ او چنین گفته‌است: اگر بعضی از عیوب در وجود او نبود، یکی از بزرگان دنیا شمرده می‌شد؛ ولی افسوس که طمع فوق‌العاده و میل به جمع اموال در مزاج او رسوخی تمام داشت. گذشته از آن در عهد خود، پایدار نبود؛ بلکه خیلی ابن‌الوقت و از اهل این دوره بود. هرگز نمی‌توانست از پول چشم بپوشد و هرگز حاضر نمی‌شد دربارهٔ دوستان خود استقامت ورزد؛ بلکه مکرر دیده شد که برای جزیی وجهی [مبلغ ناچیزی]، از دوستان خود اغماض می‌کرد. آشنائی با تاریخ مشروطه باعث می شود در دام «دشمنان معم اسلام» و کسانی که اسرائیل را با پذیرش طرح دو دولت به رسمیت می شناسند گرفتار نشویم...