هدایت شده از قول سدید
مطالعاتش انجام گردید تا پس از خرداد 76 در ایران عملیاتی شود.  کین پس از آشوب‌های 18 تیرماه 1378 تحت پوشش پروژه مبادلات آکادمیک با دانشگاه مفید به ایران آمد. این پروژه یک سرمایه‌گذاری مشترک میان دانشگاه وست مینستر با بنیاد ملی برای دموکراسی (NED) بود. 4  به دنبال جان کین، آلن تورن (نظریه‌پرداز معروف جامعه به اصطلاح مدنی) به دعوت عطاءالله مهاجرانی (وزیر ارشاد دوران اصلاحات) در روزهای پایانی زمستان 1380 به تهران آمد و تئوری خود برای خلق یک انقلاب زنانه را علاوه‌بر چند مرکز دولتی مانند موسسه مطالعات وزارت امور خارجه و مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها و ضیافت شام سفارت فرانسه، در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز برای دانشجویان این دانشکده مطرح ساخت. تئوریسین‌های انقلاب مخملی در ایران یورگن‌ هابر ماس، یکی از مشهورترین تئوریسین‌های انقلاب مخملی و نافرمانی مدنی در 21 اردیبهشت 1381 بازهم بنا به دعوت عطاءالله مهاجرانی به تهران آمد و در سلسله جلساتی با دانشجویان و دیگر فعالان به اصطلاح اصلاح‌طلب و شبه روشنفکر شرکت کرد و دو سال بعد هم در 22 خرداد 1383، فیلسوف آمریکایی، ریچارد رورتی به تهران آمد و یک هفته در شهرهای مختلف ایران چرخید و در محافل دانشجویی و به اصطلاح روشنفکری جلسه و سخنرانی برگزار کرد که یکی از محصولات سفرش، تاسیس مدارسی بود بر‌مبنای استفاده از متون آمریکایی، دموکراسی و لیبرالیسم غربی و با استفاده از سرفصل‌های تحصیلی براساس ‌اندیشه‌ها و تفکرات فیلسوفان غربی! 5 جان هیک، یکی از تئوریسین‌های پلورالیسم دینی در اول اسفند 1383 به ایران آمد و بالاخره در آخرین روزهای خرداد 1384، مایکل ایگناتف، رهبر جناح لیبرال پارلمان کانادا و از دستیاران آیزایا برلین (یکی از موثرترین عوامل ناتوی فرهنگی) وارد ایران شد. آخرین تئوریسین انقلابات مخملی که پس از انتخابات ریاست جمهوری 1384 و شکست اصلاح‌طلبان وارد ایران شد، تیموتی گارتن‌اش (یکی دیگر از دستیاران آیزایا برلین) بود که در شهریور آن سال به ایران آمد. 6 به دنبال این جاسوسان پنهان شبکه‌های امنیتی غرب، پس از سال 1384 و انتخابات نهم ریاست جمهوری نیز، سیل حضور عقبه جاسوسان فوق نیز در ایران و در محافل آکادمیک و دانشجویی و هنری ادامه یافت. سفر افرادی مانند اگنس هلر، آدام میچنیک و الکساندر اسمولار (هر سه از رهبران انقلابات مخملی در اروپای شرقی)، از جمله همین حضور برنامه‌ریزی شده برای نفوذ در اعماق جامعه دانشگاهی و دانشجویی ایران بود.7 اندرسون از مسئولین بنیاد هریتیج آمریکا درباره نفوذ نخبگان به اصطلاح علمی و سیاسی غرب در ایران گفت:  «... مهم‌ترین سرمایه آمریکا اکنون در برخی لایه‌های فکری سیاستمداران، روزنامه‌نگاران و یا روشنفکران و برخی از مقامات رده بالای گذشته ایران به وجود آمد. امروز باید از این فرصت، نهایت استفاده را ببریم و این نیاز به سرمایه‌گذاری وسیع‌تری دارد...» 8 تکرار تجربه دانشجویان اعزامی عهد قجر! از طرف دیگر ده‌ها نفر از افرادی که دور حلقه‌های شبه روشنفکری مانند «کیان» و «آیین» گرد آمده بودند، به عنوان دانشجو و به بهانه ادامه تحصیل به خارج کشور و عمدتا کشور انگلستان فرستاده شدند تا از نیمه دوم دهه 70، طیف جدیدی از روزنامه‌نگاران در صحنه مطبوعات کشور به وجود آید. طیفی که با انتشار دهها روزنامه و هفته‌نامه و ماهنامه و فصل‌نامه، اساسا جای نفس کشیدن برای نیروهای انقلابی و طیف مخالف خود باقی نگذارد و تلاش کرد به تدریج فضای فرهنگی کشور را مال خود کرده و با عنوان دوران جدید انقلاب، نظام جمهوری اسلامی را به شکلی آرام و خزنده به سمت استحاله پیش ببرد. نشریاتی مانند جامعه و طوس و نشاط و نوروز و بهار و... که هر یک سهم عمده‌ای در نفوذ‌ اندیشه‌ها و افکار مادی و سلطه‌پذیرانه غرب در جامعه ایرانی داشتند.  در همین زمینه با بورسیه دانشجویان ایرانی به دانشگاه‌ها و مراکز آکادمیک غرب، در سال 1375 و دوران دولت سازندگی، حدود 2500 نفر از افراد وابسته به گروههای به اصطلاح اصلاح‌طلب و شبه روشنفکری به این دسته از مراکز و دانشگاه‌ها اعزام شدند و پس از چند سال حاصل و نتیجه آموزش و تحصیل آنها، تربیت و پرورش گروهی تحصیل کرده واداده و استحاله یافته در فرهنگ غرب بود که پس از بازگشت به کشور، نقش عمده‌ای را در زمینه‌‌سازی فروپاشی ایدئولوژیک جامعه و ایجاد کودتای مخملی به عنوان سربازان کانون‌های استعماری ایفا نمودند. نقش فعال این عناصر در جریان اغتشاشات 1378 و فتنه 1388، موید این حرکت طراحی شده کانون‌های یاد شده از سال‌ها پیش برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی بود. این‌گونه تاریخ تکرار شد و همان عملکرد شبه روشنفکران عهد قجر در مسافرت‌های تحصیلی به اروپا که به عضویت لژهای فراماسونری درآمدند و در بازگشت فرامین لژهای یاد شده را در دین‌ستیزی و هویت‌زدایی جامعه ایرانی بهه اجرادرآوردند...ادامه👇