حضرت‌آیت‌‌الله صمدی آملی: ✍️جناب مختار ثقفی در ۱۴ رمضان سال۶۷(ق) در غربت‌گاه کوفه، تنها، با دهان روزه و تشنه‌لب، با تنی خسته و دلی شکسته و بدنی غرقه به خون، به دیدار مولایش امام حسین(ع) شتافت.🥀🥀🥀🥀🥀 هر گاه در محضر مولای عظیم‌الشّأنم روحی‌فداه یادی از می‌شد می‌فرمودند: 🍃《هر چه دلم را می‌شکافم می‌بینم که مختار "اهل‌‌ولایت" بود.》🍃 این کلام مولایم مرا بدین فکر برد که به چه جهت مختار "اهل‌ولایت" بود؟ آیا بجهت قیام علیه حکومت فاسد اموی بود؟ یا بجهت جهاد و قیام به شمشیر برای احیای سیره علوی بود؟ بجهت شهادتش در راه خونخواهی شهدای کربلا بود؟ آیا چون مختار توانست جنایتکارانی همچون شمر، حرمله، سنان، عمرسعد، خولی، عبیدالله بن زیاد و ... را مجازات نماید در لسان رضوی‌مشهد حضرت مولایم علامه روحی‌فداه "اهل ولایت" شد؟ .... قرآن -- که "تبیان لکلّ شیء" است --پاسخ به هر مسأله‌ای را که در آن غور نمایید می‌دهد. عزیزان می‌دانید که قرآن "کتاب‌ولایت" و عصاره علم تمام هستی و جامع تمام کتب آسمانی است. در وسط این "کتاب‌ولایت" سوره کهف است که به "سوره‌ولایت" معروف است. در قلب "کتاب‌ولایت" و در دل "سوره‌ولایت"(کهف) کلمه 《وَلیتلطّف》تجلّی نموده است و این یعنی ولایت با 《تَلطیف سِر》 همراه است. قرآن که کتاب‌ولایت است در واقع کتاب "تلطیف‌سر" است. این یعنی تمام هستی به تلطیف‌سر ظهور و تجلّی نموده است. پس هر که "اهل‌ِقرآن" و "اَهل‌ُالله" و "اهل‌ولایت" است 《اهل تَلطیف سِرّ》است. معنای "اهل‌‌ولایت" بودن مختار رجعت به 《تلطیف‌سِر》 داشتن اوست. اینکه مختار "اهل‌ولایت" است به جهت خون‌خواهی قاتلان مولایش یا به تشکیل حکومت و... نبوده است بلكه تمام هنر مختار از روز بعد از شهادت امام حسین(ع) تا روز شهادت خودش این بوده كه در تمام فراز و نشیب‌ها و تعقیب و گریزها، زندان رفتن‌ها، شکنجه‌ها، تبعیدها، اختلاط و نزدیکی به آل زبیر، نزدیکی به خوارج مکه و حضور در جلسات خصوصی، علنی و مخفیانه با سران احزاب، گروه‌های اعتقادی، رؤسای قبایل و طوایف، در مذاکره با فقها و روحانیون و خوانین متنفّذ و در نشست‌های عمومی با مردم و ...، در تمام این شش سال، اوّلین همت و تمام توجه مختار این بوده است که به اندازه سر سوزنی برای مولایش و ولی‌نعمتش و اربابش-- امام سجاد(ع) و خاندان رسالت-- حاشیه‌سازی، مخاطره و دردسرساز نشود. یعنی مختار به حدّی بایست جان به لب می‌‌آورد و به گونه‌‌ای زیرکانه، کَیّس‌گونه و با تلطیف عجیبی این همه اقدامات نظامی و تحرکات سیاسی در حد و اندازه‌های کل جهان اسلام را به عمل می‌آورد كه ذرهّ‌ای امویان جنایتکار و آل‌زبیر خبیث و سران خوارج و اشراف عرب و فُقهای جهان اسلام را به سمت و سوی امام سجاد(ع) تحریک و متوجه نکند! هنر بزرگ مختار این بود که تمام کارهای بزرگ این شش سال را با 《تلطیف‌سر》 انجام داد بدون اینکه در ذهن مخالفین مختار و دشمنان قیام مختار اندک سوء ظنّی نسبت به امام ایجاد شود. به نظر می‌رسد بزرگترین عامل مظلومیّت مختار، عده‌ای از《شیعیان بی‌بصیرت مدعی بصیرت و مدعی فهم و فقاهت》بودند. چرا که مختار به هرحال برای این قیام نیاز به همراهی شیعیان داشت و از سویی ناصیه شیعیان بلاد در دست عده‌ای رؤسای قبایل و فقهای ساده‌لوح و مقدس‌مآبی بود که اندک کیاست و زیرکی نداشتند و با اندک مذاکره با مختار سریع به امام نامه نوشته و یا حضوری رجوع نموده و تاییدیه حرکت مختار را به دست‌خط امام می‌خواستند. و به دفعات در میانه راه، مختار را بدین جهت که تاییدیه لسانی یا حکم و اجازه مکتوب از امام ندارد، قیام او را دچار شک و شبهه و مخاطره می‌نمودند. این در حالی بود که مختار نمی‌خواست قیام خویش را منتسب به امام سجاد نماید. عده‌ای شیعه《مقدّس ِبی‌عقل》 چه تهمت‌ها و افترائات و دشنام‌ها و کارشکنی‌ها و خیانت‌ها به سوی مختار سرازیر کردند. آن هم از سوی شیعیان و حتی برخی از بنی‌هاشم --که میل ندارم نامی از آنان ببرم_.