آخرین پنجشنبه منتهی به ماه محرم بود . هنوز روضة الشهیدین چندان شلوغ نشده بود که خانمی با پوشیه وارد شد و یک راست به سمت مزار «سید ذوالفقار» رفت کفش هایش را درآورد و وقتی به قبر ذوالفقار رسید ، بغضش ترکید. با دست چند مرتبه روی سنگ قبر زد و زیر لب زمزمه ای کرد و رفت سراغ مزار «عماد» و «جهاد» بالای قبر حاج عماد ، تصویر بزرگی از او وفرزندش قرار دارد . روی صورت «عماد مغنیه» دست کشید و در حالیکه به وضوح گریه میکرد ، خودش را روی قبر او و جهاد انداخت. حدسمان این بود که او باید همسر حاج رضوان «عماد مغنیه» باشد. یعنی مادر جهاد و خواهر سید ذوالفقار . از یکی از مادران شهدا که با او سلام علیکی کرد ، سوالی کردیم . حدسمان درست بود...