📚
روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼
قسمت ۷۷
🔰
ناسیونالیسم ایراني
شاید بتوان آغاز ناسیونالیسم ایرانی را همزمان با مشروطه دانست. اگر این دوران را آغاز ناسیونالیسم ایرانی بدانیم، عصر حکومت پهلوی اوج جریان ناسیونالیسم بود.
چندگانگی ناسیونالیسم ایرانی بر پایه تنوع منابع فرهنگی و ارزشی خاص و سوگیری های واگرایانه گرایش های ناسیونالیستی در مشروطه ایرانی، امکان اشتراك بر سر تعریف فراگیر ملت و استقرار و نهادینه کردن حاکمیت ملت و حکومت قانون را تحلیل برد. به گونه ای که از مشروطه به این سو، مسأله ملت و حق حاکمیت ملت به عنوان مهمترین مسأله معاصر ایران همچنان در کانون توجه قرار دارد. باید توجه داشت که ملی گرایی در دوره مشروطه به ادبیات سیاسی ایران وارد شد و همچنین ملی گرایی در ایران وجه سلبی داشته و عمدتاً در وجه همبستگی در مقابل بیگانگان شکل گرفته است.
♦️شکل گیری دولت مدرن از سال ۱۳۰۰ خورشیدی، نقش نخبگان فکری و سیاسی و سیاست بین الملل حاکم در طول یك قرن گذشته به عنوان عوامل اصلی به وجود آمدن ناسیونالیسم قومی در ایران مطرح می شود. این امر در عصر پهلوی اول به خوبی نمایان شد و با اجرای سیاست ناسیونالیسم فرهنگی، ارائه قدرتی برهنه با عملکرد معلق و تقریباً یك سویه، تقابل صرفاً نظامی با ایلات و قومیتها و طرد آنها و تلاش در جهت حذف خرده فرهنگ ها و زبان آنان در روند ملت سازی از تحقق مفهوم ناسیونالیسم در بین نیروهای اجتماعی و سیاسی جلوگیری شد.
🔹مظاهر ناسیونالیسم در رژیم پهلوی را می توان در سه مؤلفه
باستانگرایی، میهن دوستی و شاه پرستی مشاهده نمود.
بنابراین می توان اذعان داشت؛ دوره سلطنت رضاشاه به دلیل تلاش حکومت برای تأسیس دولت مدرن و گسترش غرب گرایی و تلاش شخص رضاشاه و روشنفکران همراه و همرأی وی برای کسب مشروعیت سیاسی از طریق پیوند دادن سلطنت پهلوی با پادشاهی های باستانی ایران، یك مقطع دوران ساز و مؤثر در شکل دهی بنیان های فکری ایران نوین به شمار می رود.
🔸در این میان ناسیونالیسم که به عنوان یکی از ایدئولوژی های اصلی و ماهوی جریان تجددخواهی، با پیروزی انقلاب مشروطیت در فضای سیاسی و فرهنگی ایران تثبیت شده بود، از یك نقش محوری در تحولات فکری عصر پهلوی اول برخوردار شد. از سوی دیگر، ناامنی و ناکارآمدی گسترده بعد از دوران مشروطه، موجب گرایش هر چه بیشتر روشنفکران و رجال سیاسی آن عهد به سوی ملی گرایی و مظاهر اصلی آن همچون دولت ملی برای ایجاد ثبات و امنیت و توسعه در ایران شد. در چنین فضایی رضاخان پا به عرصه قدرت سیاسی گذاشت و توانست با در دست گرفتن اقتدار نظامی و ایجاد ثبات و امنیت نسبی در کشور، وجهه خوبی برای خود به دست آورد و سپس، با اتخاذ ایدئولوژی ناسیونالیسم تلاش کرد تا ضمن رسیدن به مقام سلطنت ایران، برای حکومت خود مشروعیت سیاسی استواری فراهم کند.ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔
@Jarianshenasi