📚 فراماسونری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت دوازدهم 🔰 ادامه بحث... از اواخر قرن هجدهم با نفوذ صهیونیست ها در لژهای فراماسونری یک پیوند عمیق و علقه استراتژیک و ایدئولژیک میان صهیونیسم و فراماسونری به وجود آمد. صهیونیست ها در واقع یک تشکل سیاسی بودند که اگرچه از دل یهود پدید آمده بودند، اما در واقع اعتقادی به آرمان های دینی یهود نداشته و فقط به آرمان های سیاسی یهود که همان تشکیل حکومت جهانی و ایجاد یک پایگاه نیرومند برای تسلط بر جهان بود را قبول داشته و به عنوان یک اصل دنبال می کردند. ♦️صهیونیست ها به آنچه که ریشه در ماوراء الطبیعه داشت کاملا بی اعتقاد بودند. از طرفی آنها تنها محدود به جامعه یهود نبوده و به تعبیر دیگری همه یهودیان، صهیونیست نبوده و همه صهیونیست ها نیز یهودی نمی باشند. بلکه در میان مذاهب دیگر از جمله در میان مسیحیان و مسلمانان نیز صهیونیست داریم. کسانی که کاملا سیاست ها، اهداف و افکار صهیونیست را دنبال نموده و تنها شناسنامه مسیحی و مسلمان دارند. 🔸به دلیل آسیب هایی که فراماسون ها از برخوردهای کلیسا دیده بودند و از دین، خدا و معنویت گریزان شده بودند، صهیونیست ها به راحتی توانستند در تشکیلات ماسونی نفوذ کرده و با ایسم های فراوان و متنوعی که با کارکردهای جامعه شناسی، علوم سیاسی، علوم اقتصادی و حقوقی که با هدف دین زدایی خلق کرده بودند، توانستند پایگاه قدرتمندی در تشکیلات فراماسونری ایجاد نمایند. 🔹از همان زمان، فراماسونری بازوی قدرتمند صهیونیسم در عرصه بین الملل گردید و در تحولات سیاسی و اجتماعی بسیاری از کشورها تاثیر و نقش تعیین کننده داشتند. به عنوان مثال می توان به نقش کلیدی آنها در سقوط دولت تزاری در روسیه و انقلاب کمونیستی ۱۹۱۷ شوروی و یا به راه انداختن دوجنگ جهانی بزرگ و خانمانسوز که طی آن میلیون ها نفر کشته شدند، اشاره داشت. که در مباحث آینده در این خصوص توضیحات بیشتری خواهیم داد. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi