⬆️
ادامه پست قبلی
🔅حالا فکر کن این سبد چطوری تو رودخونه جلو میره و دقیقاً همونجایی توقف میکنه که باید! سبد به دست آسیه، همسر فرعون، میرسه. آسیه که دلش از دیدن بچه نرم شده بود، تصمیم میگیره اونو بزرگ کنه. این شد که موسی در کاخ فرعون، در دل دشمنش، بزرگ شد. انگار خدا داشت یه نقشه عجیب برای آینده میکشید!
⚜سالها گذشت و موسی (ع) بهعنوان یک شاهزاده مصری تو کاخ فرعون رشد کرد، ولی خداوند از اول براش یه مأموریت خاص در نظر داشت. یه روز، بعد از ماجرایی که باعث شد موسی در سن ۳۰ سالگی از مصر فرار کنه و به سرزمین مدین بره و داماد شعیب نبی بشه، خدا اونو به پیامبری مبعوث کرد. حالا وقتش بود که برگرده و قوم خودش رو از دست فرعون نجات بده. ولی، خب این کار اونقدرها هم آسون نبود!
موسی حدود ۴۰ سالگی با یاری خدا به کاخ فرعون برگشت. اول با زبون خوش به فرعون گفت: «بنیاسرائیل رو آزاد کن.» اما فرعون با اون غرور و تکبرش حتی یه لحظه هم فکر نکرد که کوتاه بیاد. «تو کی هستی که بخوای برای من تعیین تکلیف کنی؟» جوابش همین بود. موسی هم که معجزاتی از طرف خدا داشت، عصاشو به زمین زد و تبدیل به مار شد. اما فرعون با سِحر و جادوگرای دربارش دست از سر موسی برنمیداشت.
➰وقتی زبون نرم کار نکرد، خداوند به فرعون و مردم مصر بلایای دهگانه رو نازل کرد. اول رود نیل تبدیل به خون شد، بعد هجوم ملخها و قورباغهها، طاعون، مرگ دامها، و تاریکی مطلق کل مصر رو فرا گرفت. این بلاها به قدری سنگین بودن که حتی فرعون رو هم به زانو درآوردن. دیگه راهی براش نمونده بود؛ باید تسلیم میشد. در نهایت، با دل ناخواستنی اجازه داد که موسی و قومش از مصر خارج بشن.
▫️اما ماجرا اینجا تموم نمیشه. وقتی بنی اسرائیل به رهبری موسی (ع) مصر رو ترک کردن و به سمت دریای سرخ رفتن، فرعون از تصمیمش پشیمون شد. «چرا گذاشتم اینا برن؟» سریع لشکری عظیم جمع کرد و به دنبال اونا راه افتاد. یه تعقیب و گریز نفسگیر شروع شد؛ از یه طرف بنیاسرائیل با موسی که به
دریای سرخ رسیدن، از طرف دیگه فرعون و لشکرش با سرعت به سمتشون میاومدن. حالا قرار هست چی بشه؟!
🟢 بقیه ماجرا رو فردا شب میگم... فقط بدون که این وسط، معجزهای بزرگ منتظره!
✍ [سید روح الله ستاره حیات]
#تاریخ_یهود
#یهود_شناسی
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba