🌷 وقایع شام عاشورا و آتش زدن خیمه ها
📝 از جمله مصائب سختی که به اهل بیت : وارد شد ، آتش زدن خیمه ها به وسیله ی دشمن بود. این مصیبت سنگین را مقتل ابومخنف ، ارشاد مفید ، بحارالأنوار ، معالی السبطین ، مُثیر الأحزان ابن نُما و ناسخ التواریخ نقل کردند . [1]
📝 وقتی اهل بیت : با دیدن منظره ی اسب و یقین به شهادت امام علیه السلام پیدا کردند صدا به گریه و ناله بلند کردند ، عمر سعد با عصبانیت فریاد زد : « وَیلَکُم أکُبّوا عَلَیهِم فی الخیام وَ ضرِّموها ناراً وَ أحرِقوها مَن فیها » وای بر شما ، خیمه ها را به سر این گریه کنندگان فرو بریزید ، آتش در آن ها بیندازید و آن ها را با هرکس در اوست بسوزانید . سپس شمر فرمان داد آن چه در خیمه هاست غارت کنید . از طرفی دشمن خیمه ها را غارت کردند ، از طرف دیگر آتش به خیمه ها زدند .
📝 حمید بن مسلم میگوید : جمعیتی با شمر به خیمه ی حضرت سجاد علیه السلام در حالی که به شدت مریض بود و روی فرشی افتاده بود ، حمله کردند ، من دیدم فرش را از زیر پای حضرت زین العابدین علیه السلام کشیدند . به شمر گفتند این جوان مریض را نمی کشی ؟ من گفتم : شگفتا ، چه می کنید ؟ دست برداشتند، تا عمر سعد رسید ، فریاد زد : کاری به این جوان نداشته باشید .
📝 در هر صورت اهل بیت : از میان شعله ها فرار کردند و هر کدام به طرفی رفتند . ولی دشمن دنبال آنان می آمد و با تازیانه و گره نی به آن داغدیدگان حمله می کرد ، دستبند و گوشواره و خلخالشان را به غارت می برد ، و گوششان با کشیدن گوشواره پاره میشد . در چنین حال عجیبی ارشاد مفید صفحه ی صد و هشتاد ، می گوید : اهل بیت: که دیگر همه ی مصائب به آن ها هجوم آورده بود ، در حال فرار نزدیک کشته ها آمدند ، با دیدن آن بدن ها فریاد برداشتند ، لطمه به صورت زدند ، راوی می گوید : والله من زینب را فراموش نمی کنم که در آن حال برای ابی عبدالله علیه السلام می گریست و با صدای جان سوز و قلبی سوزان می گفت : « وا مُحمداه ، صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماء هذا حُسینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماء مُقَطَّعُ الأعضاء وَ بَناتُک سبایا » ای حبیب خدا که فرشتگان آسمان بر تو درود می فرستند ، این حسین توست که در میان بیابان افتاده ، به خونش غلتیده، اعضایش قطعه قطعه شده ، دخترانت اسیر شدند ، نسلت را کشته اند ، باد بیابان بر آنان می وزد ، « بِأبی مَن أضحی عسکَرَهُ فی یَومِ الإثنَینِ نَهبا » پدر و مادرم فدای آن که یاران و سرا پرده ی جلالش را روز دوشنبه ، در ثقیفه به غارت بردند ، و خیمه هایش را واژگون کردند . پدر و مادرم فدای آن مسافر غریبی که امید بازگشت برای او نیست . پدر و مادرم فدای بدن چاک شده ای که جای درستی در بدن او وجود ندارد و برای معالجه و درمان کارش از کار گذشته است .
📝 پدر و مادرم فدای آن که جان من تنها، فدای او باد . پدر و مادرم فدای آن که غرق محنت بود تا جان سپرد. پدر و مادرم فدای آن که با لب تشنه شهید شد و محاسن شریفش به خون سرش رنگین شد و از محاسنش خون می چکید . پدر و مادرم فدای آن که جدّش پیامبر خداست . پدر و مادرم فدای آن که نوه ی رسول هدایت است . پدر و مادرم فدای محمد مصطفی و علی مرتضی علیه السلام و خدیجه ی کبری سلام الله علیها و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها سیده ی نساء .
📝 راوی میگوید : والله قسم ، دوست و دشمن به این حال گریه کردند ، سپس سکینه آمد خودش را روی بدن پدر انداخت ، گلوی بریده را به آغوش گرفت و رها نمی کرد . امّا « فَجتَمَعَ عِدَّة مِنَ الأعراب حَتي جَرّوها عَنه » عده ای از این اعراب جمع شدند و او را به زور از بدن پدر بزرگوارش جدا کردند .
#پی_نوشت
🍃 [1] - وقعة الطف، الإرشاد ، ج2 ، ص112 ؛ بحارالأنوار ، 45 ، ص58-60 ؛ معالی السبطین ، ج2 ، ص88 ؛ مثیر الأحزان ، ص77-78 ؛ ناسخ التواریخ
#منابع
#مقتل سيدالشهدا (علیه السلام) از مدينه تا مدينه
#نوشته حضرت استاد حسین انصاریان