عشق را بی معرفت معنا مکن زر نداری مشت خود را وا مکن گر نداری دانش ترکیب رنگ بین گلها زشت یا زیبا مکن خوب دیدن شرط انسان بودن است عیب را در این و آن پیدا مکن دل شود روشن ز شمع اعتراف با کسی بد کرده ای حاشا مکن زر به دست طفل دادن اشتباست اشک را نذر غم دنیا مکن پیرو خورشید یا آیینه باش هر چه عریان دیده ای افشا مکن زر به دست طفل دادن اشتباست اشک را نذر غم دنیا مکن پیرو خورشید یا آیینه باش هر چه عریان دیده ای افشا مکن... @Jazzaaabbb