درست به یاد دارم که محمود گفت: «بالاخره هر دختری خواسته‌ای دارد، خواسته‌ ے شما چیست؟» 🤔 و من جواب دادم: «اگر من را خدمت ببرید ڪہ خطبه‌ی ما را ایشان بخوانند، حتی هم نمی‌خواهم.»😌 عاقبت من، محمود و مادرهمسرم در برابر امام نشسته بودیم.😍🙃 امام خطبه‌ی عقدمان را می‌خواند و این به یادماندنی‌ترین خاطره‌ی زندگی‌ مشترڪمان شد. ✍ همسر شهید محمود ڪاوه