یک روز می­‌خواست برود نماز جمعه، وقتی خواست بند کتانی­‌اش را ببندد، رفتم روبروی پله جلویش را گرفتم، پرسیدم: «کجا»؟ گفت می‌روم نماز جمعه. گفتم نماز جمعه‌ی تو، درس توست، حالا اگر یک هفته شرکت نکنی اشکالی ندارد. درست را بخوان، دانشگاه که قبول شدی انشاءالله نماز جمعه هم می­‌روی. الحمدالله درس خواند و دانشگاه سراسری مشهد رشته مهندسی ریخته‌­گری هم قبول شد.» راوی : مادر شهید بلباسی یاد شهدا باصلوات🌷