🌴خاطرات کربلا🌴
🌾قسمت دهم (از مكّه تا كربلا)
🕋 خوددارى امام عليه السلام از پذيرش امان عمرو بن سعيد
📓تاريخ الطبرى - به نقل از حارث بن كعب والى از امام زين العابدين عليه السلام - :
هنگامى كه از مكّه بيرون آمديم، نامه عبد اللَّه بن جعفر و دو پسرش، عون و محمّد رسيد كه به حسين بن على عليه السلام نوشته بود:
«امّا بعد، تو را به خدا، آن گاه كه اين نامه را ديدى، باز گرد كه بيم دارم اين سفرى كه در پيش دارى موجب مرگ تو و نابودى خاندانت گردد. اگر اينك نابود گردى، نور زمين خاموش مى شود؛ زيرا تو راهنماى رهيافتگان و اميد مؤمنانى پس در رفتن شتاب مكن كه من در پىِ نامه رهسپارم.
والسّلام !».
عبد اللَّه بن جعفر نزد عمرو بن سعيد رفت و با وى چنين سخن گفت:
به حسين نامه اى بنويس و او را امان بده و به او وعده نيكى و بخشش بده و در نامه خود تعهّد كن و از او بخواه كه باز گردد، شايد اطمينان يابد و باز آيد.
عمرو بن سعيد گفت: هر چه مى خواهى بنويس و پيش من بياور تا بر آن مُهر بزنم.
عبد اللَّه بن جعفر. نامه را نوشت.
(از متن نامه فهميده نمى شود كه نوشته عبد اللَّه بن جعفر است. همچنين از پاسخ امام حسين عليه السلام به او به دست مى آيد كه عمرو بن سعيد خود آن را نوشته است؛ چون در عبارتهايى از آن به امام عليه السلام جسارت شده است.)
و نزد عمرو بن سعيد برد و به او گفت: به آن مهر بزن و همراه برادرت يحيى بن سعيد بفرست كه كاملاً اطمينان يابد و بداند كه داستان جدّى است.
عمرو چنان كرد. وى كارگزار يزيد بن معاويه در مكّه بود.
يحيى و عبد اللَّه بن جعفر به حسين عليه السلام رسيدند و پس از آن كه يحيى بن عمرو نامه را برايش خواند، [به نزد عمرو] باز گشتند و گفتند: نامه را برايش خوانديم و به وى اصرار كرديم و از جمله عذرهايى كه آورد، اين بود كه : «خوابى ديده ام كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در آن بود و دستورى يافته ام كه آن را انجام مى دهم، به ضررم باشد يا به سودم».
به او گفت[يم] : اين خواب چه بود؟
گفت: «به هيچ كس نگفته ام و به هيچ كس نخواهم گفت تا به پيشگاه پروردگارم بروم».
نامه عمرو بن سعيد به حسين بن على چنين بود:
«به نام خداى بخشنده مهربان.
از عمرو بن سعيد
به حسين بن على
امّا بعد، از خدا مى خواهم كه تو را از آنچه مايه هلاكت تو مى شود، منصرف كند و تو را به آنچه مايه توفيقت مى شود، هدايت نمايد.
شنيدم به جانب عراق روانه شده اى؛ خدايت از مخالفت به دور بدارد كه بيم دارم مايه هلاكت تو شود. عبد اللَّه بن جعفر و يحيى بن سعيد را نزد تو فرستادم. با آنها پيش من بيا كه نزد من امان دارى و پاداش و نيكى و مصاحبت شايسته خدا را بر اين شاهد و ضامن و مراقب و وكيل مى گيرم.
درود بر تو باد!».
حسين عليه السلام به او نوشت:
«امّا بعد، هر كه به سوى خداى عزّوجلّ دعوت كند و عمل نيك نيك انجام دهد و بگويد من از مسلمانانم، بر خلاف خدا و پيامبر او رفتار نكرده است. مرا به امان و نيكى و پاداش خوانده اى؛ بهترين امان، امان خداست و خدا در روز رستاخيز كسى را كه در دنيا از او نترسيده باشد، امان نمى دهد. از خدا مى خواهيم كه در اين دنيا ترسى دهد كه در روز رستاخيز موجب امان شود. اگر از آن نامه قصد رعايت و نيكى به من داشته ای خدا به تو در دنيا و آخرت پاداش دهد. والسّلام !».
📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۸۷
الكامل فى التاريخ: ج ۲ ص ۵۴۸
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
کربلا آنلاین🎙
╭┅────────────┅╮
🆔
@Karbala_online110
╰┅────────────┅╯