ڪُلُـﻧآ فَـנآڪ ﯾآ زِﯾﻧَب‹ـس
بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی ؛ اصلا خیال کن که تو اصغر نداشتی ... ! بس کن رباب حرمله بیدار میشود .. سهمت دوباره خنده انظار میشود ؛