┃گره خورده ام به نام تو┃
📌 یک روایت تاریخی و شاید هم عاشقانه با چاشنی معنویت
بریـــ✂️ـــده ڪـتاب:
آقاجان ادامه داد: می گفت عطر می فروشه تا خرج زندگیش در بیاد. فکر کنم زندگیش در حد بخور و نمیره؛ البته خودش که خورد و خوراکی نداره، ولی اگه بخواد یه مونس همراه خودش ببره…
خاله پرید وسط حرفش که: مونس اون ربطی به ما نداره. عطرفروشی زده که زده. اومده بود اینجا همینو بگه؟
– لا اله… هی من می خوام عصبانی نشم. همین حالا به اندازه یه پیاله گنده سکنجبین خوردم تا صفرام بیاد پایین. عجب… بدگویی نکن خانم. روی بچه اثر می گذاره. نکن… نکن.
“اثر می گذارد”؛ این تک جمله معروف مادرم بود. هر وقت حامله بود یا بچه شیر می داد، نمی گذاشت کسی جلویش غیبت کند. با همین نطقش را کور می کرد!
#گره_خوردهام_به_نام_تو
#رمان #جوان
📚 @ketab_Et